مرکز مشاوره رها:88971606
برای رسیدن به هر موفقیت فردی، ابتدا باید تغییری در باورهای خود ایجاد کرد.
کوچکترین اقدام، بهتر از بزرگترین تصمیم است.
بهترین راه برای پیش بینی آینده ات، ساختن آن است.
زندگیتان با شانس بهتر نمی شود بلکه با تغییر بهتر می شود....
با انکار وجود یک زخم، شما نمی توانید آن زخم را ترمیم کنید.
برخی ظرافتهای ارتباطی از منظر روانشناسی شناختی
نجمه راستی کردار
پژوهشگر دکتری روانشناسی شناختی، پژوهشکده علوم شناختی و مغز، دانشگاه شهید بهشتی
جملاتی با مضامینی مشابه به عباراتی که در بالا اشاره شد را تقریباً همه شنیدهایم یا مواردی از آن را تجربه کردهایم. چهار عبارت بالا را میتوان در قالب چهار سؤال مهم بازنویسی کرد. اول اینکه آیا به آن اندازه که ما فکر میکنیم، درک هیجانات و احساسات ما برای اطرافیانمان واضح است؟ دوم، آیا درک نیت و غرض افراد یا انتظاراتی که در شرایط مختلف از یکدیگر دارند، امر واضح و روشنی است یا بهعکس نیازمند سطح بالایی از تواناییهای ذهنی است؟ در دل عبارت سوم این سؤال نهفته است که چه چیزی باعث میشود افراد به شکل متفاوتی، علت موفقیتها و شکستهایشان را به خودشان، دیگران یا شرایط و موقعیتهای زندگیشان نسبت دهند؟ و سؤال آخر اینکه چگونه برخی افراد بهراحتی و با حداقلی از شواهد قضاوت میکنند؟ و حتی علیرغم اینکه برداشت آنها با شواهد موجود همخوانی ندارد باز بر صحت برداشت خود اصرار میکنند؟
ادراک هیجان، تئوری ذهن، سوگیری اسنادی و سوگیری زود قضاوت کردن، چهار مبحثی است که در حوزه روانشناسی شناختی در پاسخ به سؤالات فوق مطرح است و به پژوهشهای جالبی منجر شده است؛ بر اساس شواهد موجود، موارد شایعی از شکایتهای ارتباطی را در چهارچوب چهار مبحث فوق میتوان تبیین نمود که در ادامه بهمرور آنها میپردازیم.
در هر تعامل اجتماعی، گام اول، ادراک چهره است؛ یعنی بهمحض اینکه یک نفر در جایگاه مخاطب قرار میگیرد اولین نکته تشخیص این مطلب است که آیا فرد هدف، تمایل به تعامل دارد یا نه؟ آیا شرایط برای نزدیک شدن به وی و شروع ارتباط مهیاست؟ این نوع از اطلاعات، اصولاً از علائم چهرهای بهخصوص چشمها و لبها به دست میآید. تغییر در شکل چشمها و دهان، بیان حالت هیجانی را تسهیل میکند و پیام اولیه در مورد تمایل به ارتباط را به مخاطب منتقل میکند. حتی شواهد عصبشناختی مؤید آن است که بخشی از مغز- شیار گیجگاهی بالایی- در پردازش جنبههای قابلتغییر صورت درگیر است و بخشی دیگر-شکنج دوکیشکل جانبی- در پردازش جنبههای غیر قابلتغییر صورت درگیر است یا بادامه، بخش دیگری از مغز است که در بازشناسی هیجانات چهره جایگاه برجستهای دارد و بر اساس شواهد، در بازشناسی هیجانات منفی نسبت به مثبت، نقش پررنگتری دارد. در تعریف ادراک هیجان میتوان گفت، توانایی استنباط اطلاعاتی در مورد هیجان افراد از روی شواهد و بیان چهرهای و آهنگ صوت آنهاست و درک اینکه مثلاً این فرد الآن آرام و خوشحال است یا ناراحت و عصبانی است سپس انجام دادن عملکردی متناسب با دریافت است. یافتههای شناختی و عصبشناختی حاکی از آن است که افراد از لحاظ توانایی ادراک هیجان متفاوت هستند لذا ازلحاظ فهم و تشخیص هیجانات مختلف نمیتوان از افراد مختلف، انتظارات مشابه داشت؛ چهبسا مواردی که برخلاف تصور فرد، مخاطب نتوانسته است بر اساس علائم چهرهای، احساس حقیقی وی را شناسایی کند؛ درحالیکه برداشت او این بوده است که فهمیده ولی به روی خودش نیاورده است.
در زمینه تئوری ذهن نیز همین منوال وجود دارد. در کنار تواناییهای ادراک و تشخیص هیجان، تئوری ذهن از دیگر تواناییهای مهم در تعاملات انسانی است. تئوری ذهن یعنی داشتن یک تئوری در مورد ذهن دیگران؛ بهطورکلی شامل فهم عقاید و باورها، احساسات و نیتهای افراد دیگر است. فهمیدن درست عقاید و احساسات دیگران در ارتباطهای اجتماعی ما جایگاه ویژهای دارد و کمک میکند جهتگیری رفتاری افراد را در موقعیتهای اجتماعی بهتر پیشبینی کنیم. یافتههای عصبشناختی حاکی از آن است که فعالیت در بخشهایی از مغز به نام قشر پیش پیشانی میانی و اربیتوفرونتال برای استنباط حالات ذهنی دیگران حیاتی میباشد. بر اساس شواهد پژوهشی، ظرفیت افراد در بازنمایی یا تجسم حالات ذهنی دیگران و استنباط نیت و مقاصد آنها متفاوت است، همچنین توانمندی افراد در زمینه فهم باورهای غلط، درک اشارت و مقاصد دیگران، فریب خوردن، دریافت استعارهها و پیام طنز و لطیفه متفاوت میباشد.
اما در مورد حالت سوم، بیش از آنکه بحث وجود یک توانایی و مهارت مطرح باشد به نظر میرسد در مورد یک باور باید صحبت کرد. باور به اینکه در موفقیتها و شکستها، سهم خودمان، دیگران و شرایط چقدر است، یا اصولاً کدام را محوریتر میدانیم؟ در دیدگاه بنتال (۲۰۰۱)، شکلگیری باورها طی مراحلی اتفاق میافتد؛ اولین مرحله توجه به حوادث است، لذا حوادثی که در کانون توجه نباشند نقشی در شکلگیری باور ندارند. بعد از توجه، انواع شیوههای تفسیر و معنادهی به حوادث است که اهمیت پیدا میکند؛ و در آخر، جستجو برای شواهدی که آن باور را تائید یا رد میکند به تغییر یا نگه داشت و تثبیت آن باور منجر میشود. وجود سوگیری در هر یک از مراحل توجه، برداشت و جستجوی شواهدمیتواند منجر به شکلگیری باورهای نادرست گردد؛ اما چه عواملی به سوگیری در این مراحل منجر میشود؟ فرض بنتال بر این است که هر انسان یک خود واقعی و یک خود آرمانی دارد، آن دسته از حوادث زندگی که منجر میشود شکاف میان خود واقعی و خود آرمانی افزایش یابد، فرد را به این سمت سوق میدهد که بهصورت سوگیرانه، علت پیامدهای مثبت را به عملکرد خودش و پیامدهای منفی را به عملکرد دیگران یا شرایط و موقعیتهای زندگی نسبت دهد تا از احساس مثبت نسبت به خود محافظت کند. ظاهراً هر حادثهای که رخ میدهد برحسب پیامدی که دارد فرد را به یک فرایند جستجوی شناختی وامیدارد و تا زمانی که برای آن اتفاق، یک تبیین مناسب و پذیرفتنی پیدا نشود این فرایند خاتمه نمییابد. همانطور که اشاره شد، تصوری که فرد از خود دارد، در کنار انتظاراتی که از خودش دارد، فاکتورهای مهمی در این فرایند است. بهطور مثال اگر فردی خود را باهوش میداند، نسبت دادن علل موفقیتها به خودش و علت شکستها به دیگران برایش چارچوب تبیینی پذیرفتنیتری است. ازآنجاکه هر فرد بر اساس دانش ذخیرهشدهای که در ذهن نسبت به خود دارد بهصورت کلی، یک بازنمایی مثبت و یا منفی را از خود شکل میدهد، بر مبنای اینکه چه نوع بازنمایی از خود (مثبت یا منفی) در ذهن وی در دسترس تر است به فراخوانی انواع متفاوتی از اسناد منجر میشود (خود اسنادی: خودم مقصر بودم، دیگر اسنادی: دیگران مقصر بودند و موقعیت اسنادی: به خاطر شرایط موقعیتی بود).
گیلبرت و همکاران طی مطالعات متعدد به این نتیجه رسیدند که در زمان فشار تمایل افراد به اینکه علل حوادث را به اشخاص دیگر نسبت دهند حتی بیش از آن است که آن را به عوامل موقعیتی و شرایط نسبت دهند. چون تبیینهای موقعیتی مستلزم جستجوهای شناختی بیشتر و پیچیدهتری است. لذا زمانی که قرار است علت حوادث زندگیمان را به عوامل بیرونی (غیر از خود) منتسب کنیم، ظاهراً نسبت دادن تقصیر به دیگران را بر نسبت دادن آن به شرایط و موقعیت ترجیح میدهیم. اینگونه است که کمکم برای افراد به یک باور تبدیل میشود که سهم برخی حوزهها کمینه و برخی حوزههای دیگر بیشینه است. چنانچه افراد تمایل زیادی نشان دهند که در شرایط و حوادث گوناگون از یک سبک شناختی استفاده کنند و بهصورت افراطی حوادث منفی را به علل بیرونی (دیگران و موقعیتها) و حوادث مثبت را به علل درونی (خود فرد) نسبت دهند میتوان گفت به سوگیری اسنادی دچار شدهاند. تصحیح سوگیری اسنادی نهتنها برای برقراری ارتباطهای سالم ضروری است بلکه ازآنجهت که فرد را مستعد ابتلا به برخی اختلالات اعصاب و روان ازجمله پارانویا یا بدبینی مینماید، پیگیری درمانی آن اهمیت بیشتری دارد.
پژوهشها حاکی از آن است که سوگیری اسنادی میتواند بهصورت یک صفت شخصیتی در درازمدت در زندگی فرد حضورداشته باشد درحالیکه نوع دیگری از سوگیری به نام سوگیری زود قضاوت کردن وجود دارد که بهصورت خصلتی (حالتی) میتواند ادراک بهنجار فرد را مختل کند. این حالت معمولاً در شرایط عدم تعادل خلقی بیشتر بروز میکند. در این زمان، فرد برای تصمیمگیری نیازی به شواهد زیادی ندارد و به حوادث ادراکی بهنجار با استدلالهای نابهنجار پاسخ میدهد. جمعآوری عجولانه اطلاعات و پذیرش سریع عقاید حتی زمانی که شواهد محدودی آن را تائید میکند در این حالت دیده میشود. بر اساس یافتهها مداخلات دارودرمانی در ترمیم سوگیری زود قضاوت کردن اثربخش بودهاند. با توجه به اینکه بیش فعالی برخی انتقالدهندههای عصبی مغز- سیستم دوپامینرژیک – باعث میشود افراد محرکهای محیطی را به شکل برجستهتری پردازش کرده و این بهنوبه خود منجر میشود به اینکه افراد یک محرک را بیش ازآنچه هست برآورد کنند و نسبت به حالت عادی با استفاده از اطلاعات کمتر، تصمیمگیری کنند و یا بهعبارتدیگر زود قضاوت میکنند. این در حالی است که سوگیری اسنادی نسبت به دارودرمانی مقاومتر است و مداخله مؤثر در تصحیح آنها درمانهای شناختی و روانشناختی است.
درمجموع، انسانها موجوداتی پیچیده، دارای شناخت و هیجان هستند؛ انسانها عاطفه و احساس دارند و همین قابلیتهاست که ارتباط میان انسان با انسان را نسبت به ارتباط انسان با سایر محرکها پیچیدهتر میکند. نهتنها درک حالات چهره و تن صدا که محرکهای ناملموس و پیچیدهتری مانند دریافت مقصود و نیات افراد از تواناییهای ضروری اولیه در فرآیند ارتباط است. سوگیریهای شناختی از دیگر فاکتورهایی است که در تعاملات انسانی ایفای نقش میکند و با ایجاد سوءتفاهم، رنجش و تعارض، زمینهساز یک سری آسیبهای ارتباطی ازجمله بدبینی، خشم و پرخاشگری میشود. امید است پیام این نوشتار کمک کند به اینکه افراد با در نظر گرفتن اینکه ادراک هیجان و درک نیت دیگران، تواناییهایی است که افراد مختلف به درجات متفاوتی از آن برخوردارند و همچنین با شناخت بیشتر نسبت به سوگیریهای شناختی ازجمله سوگیری اسنادی و زود قضاوت کردن، برخی سوءتفاهمهای اجتماعی شایع را از زوایای جدید رصد کرده و در ایجاد ارتباطات سالمتر و سازندهتر از آنها بهره گیرند.
منابعی برای مطالعه بیشتر
برگرفته شده از ماهنامه روان بنه