• مرکز مشاوره رها:88971606

  • برای رسیدن به هر موفقیت فردی، ابتدا باید تغییری در باورهای خود ایجاد کرد.

  • کوچکترین اقدام، بهتر از بزرگترین تصمیم است.

  • بهترین راه برای پیش بینی آینده ات، ساختن آن است.

  • زندگیتان با شانس بهتر نمی شود بلکه با تغییر بهتر می شود....

  • با انکار وجود یک زخم، شما نمی توانید آن زخم را ترمیم کنید.

جامعه ما و خشونت خانگی

کد بلاگ : #245
تاریخ انتشار : شنبه, 26 مرداد 1392 16:58
تعداد بازدید : 2987
چاپ ارسال به دوستان
شما این مطلب را ارسال خواهید کرد:
جامعه ما و خشونت خانگی
  • Reload بازآوری
بزرگ یا کوچک بودن حروف اهمیت ندارد
ارسال
چند سالی از ازدواج با همسرم می گذرد، از همان ابتدا با خانواده همسرم دریک ساختمان چهار طبقه زندگی مشترکمان را شروع کردیم


جامعه ما و خشونت خانگی

در دوردست ها سراغش را نگیریم، همین نزدیکیهاست؛ بخشی از وجود ما، آن چنان با رفتارهای خشونت آمیز عجین گشته است که هر یک از ما لااقل برای یک بار هم که شده با شعله ور شدن آتش خشم و تند شدن ضربآهنگ های قلبمان آشنائیم. کافیست این بخش پنهان (به قول برخی صاحب نظران غریزه خشم) مجال یابد و به دنبال فکری نابجا و غیرمنطقی تحریک شود، آن گاه به سادگی لحظات شادی و امید را به تلخی و یأس، اضطراب، فروپاشی، تهدید و تحقیر مبدل می سازد.

در دنیایی که ما زندگی می کنیم، اگر چه خوشبختانه هنوز برای بیشتر ما" خانه و خانواده" محل امن و مطمئنی برای آرمیدن و تجدید قوای از دست رفته به شمار می آید و خانه پناهگاهیست برای در امان ماندن از خشونت های ناشناخته و شناخته شده اجتماعی، اما متاسفانه هنوز کم نیستند،"زنان وکودکانی" که نه تنها خانه خویش را امن نمی بینند، بلکه بی رحم ترین کلمات تحقیرآمیز را در آنجا هر روز و هر شب یا شنیده اند و یا می شنوند. و در خلال عمر خویش یا قربانی خشونت واقع می شوند و یا شاهد درگیری و نزاع پرسرو صدای والدین شان بوده اند. و در خلال عمر خویش یا پژوهش های عمیقی که در این خصوص صورت گرفته، آشکار شده است، فرد قربانی و شاهد خشونت هر دو به یک اندازه از خشونت خانگی آسیب دیده و هر دو گروه احتمال بسیار زیادی دارد که بعنوان رفتارهایی آموخته شده، درآینده برای مواجه با ناملایمات و اختلافات بین فردی، به یک اندازه از این قبیل رفتارها استفاده کنند و از این طریق دیر یا زود چنین "میراث شومی" را نسل به نسل به آیندگان انتقال دهند.

 لازم به یادآوری است، اگرچه درحال حاضر، هنوز تا رسیدن به "صلح" درونی و واقعی، فاصله ای غم انگیز فراروی ماست و سایه و استیلای بد خیم خشونت و پرخاشگری در جای جای جهان ما هر روز چهره ی زشت و بی رحم خود را نمایان تر از پیش به رخ تحمل و تساهل ، بردباری و درایت می کشد، اما هرگز نمی بایست فراموش کنیم که، خشونت پرخاشگری رفتاریست " اکتسابی و آموخته شده و از سر بی توجهی به جایگزینی رفتارهای انسانی و همدلانه، و یادگیری روش های برقراری ارتباط موثر و شیوه های کارآمد "حل مسئله" تکرار می شود. امروزه بسیاری از ما می دانیم که طرفداران شاخه ای از روانشناسی تحلیل گرا به نام" روانشناسی تحلیل رفتار متقابل یا همان TA بر این باورند که از چهار وضعیت تربیتی زیر به نام های:

1)من خوبم تو خوب نیستی

2) من خوب نیستم تو خوب نیستی

3)من خوب نیستم تو خوب نیستی

4) من خوبم تو خوبی

سه وضعیت نخست آن ، نتیجه تربیتی غلط و ناکارآمد(پاتولوژیک) است که به ترتیب موجب تربیت افرادی خودخواه و خودپسند برای وضعیت(1)، افرادی ترسو، خجالتی،قربانی، سلطه پذیرو دنباله رو برای وضعیت(2)، افراد بی رحم، بی وجدان، دارای رفتارهای بزهکارانه و آسیب زا، هم به خود و هم به دیگران در نتیجه وضعیت(3) و در نهایت انسانهایی فهیم و با قدرت درک حضور دیگری، علاقمند به رفتارهایی در چارچوب احترام متقابل، مسئولیت پذیری و....ماحصل وضعیت آخری می باشد. و شاید ذکر همین نکته در این جا جالب باشد که بدانیم، بسیاری از طرفداران اخیر روان شناسی تحلیل رفتار متقابل بر این باورند که داشتن وضعیت چهارم-من خوبم تو خوبی- در اصل وضعیت اولی است که ما با آن متولد می شویم وبه تدریج این خانه و مدرسه و اجتماع است که یکی از سه حالت پاتولوژیک را به ما می آموزند.

تعریف خشونت

خشونت، رفتاری است که با هدف آسیب رساندن به دیگری، به گونه های جسمی، روانی، تحمیل محدودیت های مالی، ممانعت از پیشرفت های شغلی و ارتقای توانایی های فردی، بی اعتنایی به دیگری- در صورتی که می دانیم او به توجه و حمایت ما نیازمند است- و ....گفته می شود.

در این تعریف دقت کنیم که "نیت" موضوع بسیار مهمی است، چراکه اگرفردی در خیابان، در تصادفی با اتومبیل موجب مرگ کسی شود، این رفتار "خشونت آمیز" نمی باشد، ولی برعکس، چنانچه عاشق سینه چاکی برسر سفره غذا، قاشقی را به طرف معشوقه خود پرتاب نماید ولو هیچ گونه آسیب جدی و یا حداقلی ازآسیب را بهمراه نداشته باشد، این رفتار مصداق بارز"پرخاشگری و خشونت" می باشد.

بیان مسئله

چند دهه ایست، گروهی دیگر از روان شناسان به نام " روان شناسان شناختی" براین باورند که خشونت و پرخاشگری، رفتاریست که در نتیجه " تفسیر و نگرش فرد" نسبت به رخدادهای طبیعی بروز می کند، از این رو، در کارگاههای آموزش " مدیریت کنترل خشم" نخستین نکته ای که سعی می شود به علاقه مندان مبحث مهارت های زندگی، آموخته می شود، همان درک این نکته ساده ولی عمیق است که شما به هنگام عصبانیت و خشم در موقعیتی خاص به چه فکر می کردید و یا چگونه می اندیشید؟"بی شک پاسخ ما به این سئوال، بیانگر تفسیر و تحلیلی است که ما از آن رخداد خواهیم کرد. به عبارت دیگر"ارزیابی " فرد از حادثه، چگونگی واکنش های او را در آینده، پیش بینی می کند. برای درک ساده تر این موضوع، بیایید به چند مثال از رفتارهای پرخاشگرانه توجه کنیم و ببینیم که دلیل فرد(بخوانید تفسیر فرد) برای ارتکاب به این قبیل رفتارها چیست:

- او را کتک زدم، چون بی ادبی کرد-

- او را هل داد چون خیلی پررو شده بود-

- همسرم را با مشت درهم کوبیدم، چون دست خودم نبود

- او را زدم، چون با رانندگی اش می خواست به من بفهماند که تو ارزشی نداری-

همانطورکه ملاحضه می شود، تمام رفتارهای پرخاشگرانه بالا، پس از واژه توصیفی"چون" بروز می یابد، و این جمله یعنی نوع تفسیر و نگرش فرد به هر یک از رفتارهای قسمت اول. معمولاً افراد پرخاشگر در ذهن شان همواره با مفاهیمی نظیر: بی عدالتی، انصاف، اخلاقی سازی، کم تحملی ذاتی، مطلق اندیشی و .... دست به گریبانند. اما اگر فرد پرخاشگر می دانست که این مفاهیم تماماٌ ساخته و پرداخته ذهن ماست و ملاک تشخیص و صحت و سقم آن، شیوه ارزیابی ماست و نه حقیقت و یا واقعیتی بیرون از ذهن، شاید اندکی با انعطاف بیشتری رفتارهای خود و سایرین را تفسیر می کرد.

در جایی می خواندم، پادشاهی متصلب الفکر، تختی داشت که آن را با جواهر آلاتی، تزئین ساخته بود و این پادشاه هر شب که بر روی این تخت می خوابید بسیار لذت می برد و اندازه و قد آن را بسیار می پسندید. از قضا روزی از وزیر خود خواست که مردم شهر را یک به یک بر روی این تخت بخواباند و به هر کسی که اندازه این تخت بود، پاداشی اعطا فرماید و اگر نگون بختی بلندتر بود، اضافه ی آن قطع گردد و اگر کوتاه تر بود، آن قدر او را بکشند تا به اندازه "تخت" درآید.

همانطور که شما نیز حدس می زنید، در این حکایت ساده، حقیقتی ژرف و شگفت نهفته است، و آن این که می بایست دریابیم ، ملاک درست و اشتباه بودن پدیده ها و رفتارها، ما و شیوه ارزیابی ما نیست و نمی تواند باشد. به قول آندره ژید، نویسنده مشهور فرانسوی" همیشه به آنهایی که درجستجوی حقیقتند احترام بگذارید و از آن هایی که "می پندارند" حقیقت را یافته اند، بهتر است پرهیز کنید."

شایع ترین گونه های خشونت

خشونت و پرخاشگری در یکی از گونه های زیر قادر است، تظاهر یابد:

1)خشونت های جسمی آشکار: نظیر گاز گرفتن ، چنگ زدن، کتک کاری، سیلی زدن، کشیدن موی سر، لگد زدن، هل دادن و ....

خشونت های جسمی پنهان: نظیر اخراج ازخانه( به ویژه در ساعات نامتعارف شب)، بهم کوبیدن در به گونه ای که موجب وحشت و اضطراب گردد، بهم زدن سفره یا میز ناهار خوری، پرت و پاره کردن و یا شکستن اشیاء .....به ویژه هر نوع اشیایی که برای قربانی خشونت مهم باشد. مثل یادگاری ها و یا پاره کردن آلبوم های عکس، آینه شمعدان و ...

لازم به ذکراست پاره ای از نظریه پردازان، خشونت های جنسی را در این گروه قرار می دهند ولی به جهت اهمیت موضوع ترجیح داده شد که در طبقه ای جداگانه به آن پرداخته شود.

2)  تهدید و ارعاب: این نوع از خشونت در گستره ی وسیعی از رفتارهای زیر آشکار می گردد:

 - ترک خانه (خود و یا دیگری)، به اصطلاح سر زیر آب کردن به معنای می روم و برنمی گردم.

-  اذیت کودک.

 - تهدید به طلاق.

-  تهدید به خودکشی، دیگرکشی و یا حیوان کشی.

 - تماس های مکرر با پلیس با نیت "آبروریزی و ارعاب".

-  برداشتن مدارک شخصی نظیر گذرنامه، شناسنامه، دفترچه درمانی، عقدنامه، دفترچه خاطرات، اسنادملکی و ...

 - کنترل و نظا رت های آزاردهنده نظیر رفت و آمدهای اجتماعی، استفاده از تلفن، چک کردن تلفن شخصی، سرکشی های نابهنگام و ناگهانی به خانه و یا اتاقی که شما در آنجا باشید.

3)خشونت های جنسی:

-  اجباربه انجام هرگونه رفتارهای جنسی برخلاف میل شما.

-  اجبار به تماشا و یا شنیدن تصاویر، فیلم و یا هرگونه صدایی که بار جنسی داشته باشد.

-  عدم رعایت بهداشت جسمی به هنگام نزدیکی(به ویژه برای آن گروه از بیمارانی که نزدیکی جنسی موجب انتقال بیماری آنان شود مثل ایدز، هپاتیت و....)

-  کوتاهی در پیشگیری از بارداری درصورتی که تمایلی برای بچه دار شدن نباشد وزن مجبورشود به سقط جنین تن  دهد.

4)خشونت مالی(تنگناهای مالی:

 - در تنگنا قراردادن اعضای خانواده علیرغم توان مالی.

-  صرف و هزینه کردن درآمدهای خانوادگی برای اعضای خانواده پدری /مادری علیرغم نیاز و ضرورت آن.

-  صرف درآمدهای خانوادگی در امور اجتماعی به منظور جلب توجه و یا اهداف کاملاٌ فردی.

-  دخل و تصرف در دارایی های همسر در یادگیری مهارت های اجتماعی و آموزشی.

 - جلوگیری از استقلال مالی به منظور مجبور ساختن همسر به اطاعت و تسلیم.

5) ممانعت از رشد و پیشرفت های آموزشی اجتماعی:

 - اعمال محدودیت در ادامه تحصیل.

-  محدود ساختن همسر در یادگیری مهارت های اجتماعی وآموزشی.

 - مخالفت ورزی از کاریابی و یا ادامه تحصیل.

6)  خشونت های روانی:

-  توهین، دشنام، به کارگیری کلمات رکیک و تحقرآمیز.

 - بداخلاقی و بهانه گیری های مداوم.

 - ایجاد احساس ترس و گناه.

 - منت گذاشتن برای امور مالی، خرجی خانه، نگهداری از شما و یا فرزندان.

 - ازدواج مجدد بدون رضایت شما.

 - عدم مسئولیت پذیری و نظم در رفت و آمدها وملاقات های مهم.

 - رفتارهای آمرانه و تحکم آمیز.

-  یادگیری با فرزندان برای تخریب دیگری.

 - بی تفاوتی و سردی در رفتارهای فردی و اجتماعی.

 - پنهان کاری در تصمیم گیری های مهم زندگی نظیر خرید و فروش خانه، مغازه، زمین و....

 - امتناع از طلاق بر خلاف میل شما.

 - اعلام محدودیت در دیدن فرزندان به هنگام طلاق و یا جدایی.

همانطور که ملاحظه شد، رایجترین نوع خشونت خانگی در گروه اخیر یعنی خشونت های روانی دیده می شود و این تنها بخش ناچیزی از نمونه های خشونت های روانی است.

از طرفی دریافته ام که به گونه "تجربی" می توان خشونت های خانگی را در لایه های اقتصادی-اجتماعی خانواده ها به دو گونه کلی تقسیم کرد؛ خشونت های کبود و قرمز و خشونت های سفید. منظور از خشونت های کبود و قرمز آن بخش از رفتارهائیست که اثری از خود به جای می گذارند، و بیشتر بصورت فیزیکی بروز می یابد ولی خشونت های سفید آن بخش از خشونت هایی را در بر می گیرد که بصورت "روانی" بر فرد قربانی تحمیل می شود و متاسفانه بدلیل نامری بودن آن، فرد قربانی نمی تواند با نشان دادن آن به "پزشکی قانونی"، طول درمان و خسارتی را دریافت نماید و یا حتی موجب برانگیختن "احساس همدلی" در سایرین گردد.

علاوه بر آن به نظر می رسد که خشونت های سفید بیشتر در طبقات فرادست اقتصادی اجتماعی و خشونت های کبود و قرمز بیشتر در طبقات فرودست شایع باشد. برای درک نمونه ای از "خشونت سفید" به گوشه ای از شرح حال مراجعی اشاره می کنم که چند ماه پیش در کلینیک برایم شرح می داد که:

"چند سالی از ازدواج با همسرم می گذرد، از همان ابتدا با خانواده همسرم دریک ساختمان چهار طبقه زندگی مشترکمان را شروع کردیم. در ابتدا فکر می کردم علت وابستگی همسرم به خانواده اش، امری طبیعی است و بتدریج به اصطلاح، سرش به زندگی خودمان گرم می شود. اما امروز که هشت سال از زندگی مشترکمان می گذرد، هر شب همسرم وقتی ساعت 6تا7 عصر به خانه می رسد، ابتدا یکی دو ساعتی را با مادرش می گذراند و در اکثر اوقات بدلیل پذیرایی گرمی که از او می شود، شامش (و یا به قول خودش ته بندی مختصری) را هم می خورد و بعد از آن نیم ساعتی باید به خانه خواهرش برود و با بچه او بازی کند ، سپس یکی دو ساعتی هم برادرش یا به تماشای فوتبال خواهند نشست و یا گاهی تخته ای بازی می کنند، ساعت تقریباًًً 11تا12 شب است، که او خسته و کم انرژی بی اشتها به خانه خودمان می رسد، و این وضع در هفته حداقل 4 تا 5 بار تکرارمی شود، و شامی سرد و خانه ای ساکت برایم تکرار می شود.....

علل خشونت خانگی:

شاید بتوان یکی از شایع ترین علل خشونت خانگی را در "پنهان" نگه داشتن آن، به امید این که روزی خود بخود کم خواهد شد و یا به اصطلاح سرعقل خواهد آمد، دانست. چراکه فرد پرخاشگر برای اجتناب از به کارگیری این رفتار غیر انسانی به تنها نیازمند آگاهی از پیامدها و آسیب های آن است، بلکه می بایست بطور جدی درصدد درمان و آموزش راهکارهایی جانشین نیز برآید. به هر حال در پی به شرح فهرست وار برخی از این عوامل زمینه ساز خواهیم پرداخت:

-  تبعیض جنسی و ترویج هرگونه نابرابری برای ز ن و مرد.

 - ترویج کم تحملی و عدم مدارا به هنگام مواجه با نقطه نظرات مخالف (نقد ناپذیری).

-  فقر و بیکاری.

 - اختلافات روانی-شخصیتی(به ویژه شخصیت ضد اجتماعی و پارانوئید).

 - بی توجهی به آثار مخرب و الگو سازی برنامه های تلویزیونی خشن و پخش این برنامه ها بدون اعلام هیچگونه محدودیت سنی در ساعات پربیننده شب.

 - نشر و توزیع اخبار مربوط به" خشونت" دربخش حوادث روزنامه ها، بدون نظر کارشناسی درخصوص آن.

 -بدیهی ساختن "خشونت" ولو در حد جزئی آن نظیر بیان جملاتی مثل این که حالا مگه چی  شده، فقط یه لگد خوردی....

خشونت های خانگی و پیامدهای آن:

-  خود سوزی

-  خودکشی

-  دیگرکشی

-  پایین آمدن بهداشت جسمی و روانی

 - طلاق

 - متارکه

 - بزهکاری

 - بروز پدیده جدید "شوهرکشی"

 - فرار از منزل

 - افت تحصیلی

 - ترویج فرهنگ خشونت گرا

-  کاهش بهره وری

-  شکایت های بدنی

-  و در نهایت بعنوان یکی از مهترین پیامدهای تلخ خشونت می توان به "کاهش عزت نفس و حرمت ذاتی" اشاره کرد که سنگ بنای هرگونه شکوفایی و بالندگی است و متاسفانه در افرادی که مورد خشونت واقع می شوند، علیرغم "اعتماد به نفس های گاه مناسبی" که در برخی از فعالیت های جبرانی بدست خواهند آورد، اما هنوز عزت نفس قربانیان خشونت ، بخش آسیب پذیر آن ها خواهد بود.

پیشگیری

فراموش  نباید کرد که درمان این قبیل از رفتارهای ناکارآمد، ناگهانی و دفعی که در یک شب  و با تصمیم گیری هیجانی رخ دهد، پایدار نخواهد بود، چرا که افراد پرخاشگر همواره سه مرحله زیر را تکرار می کنند:

مرحله 1) احساس خشم و شکل گیری افکاری ناکارآمد نظیر این که : رفتارش توهین به من است، رفتارش منصفانه نبود و ....

مرحله2)  بروز خشم و یا اقدام به خشونت

مرحله3)  ابراز پشیمانی و مهربانی بیش از حد

در واقع یکی از عمده نکات مهم ،شخصیت افراد پرخاشگر، دمدمی برخورد کردن آنان و زود بجوش آمدن و زود مهربان شدن آن هاست، و نمی بایست مهربانی برخاسته از ابراز عجز و ندامت را با مهربانی برخاسته از حس همدلی و درک حضور دیگری به منزله رشد و بالندگی معیارهای انسانی برابر دانست. با این حال برای کاهش این قبیل رفتارها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ترویج فرهنگ مدارا وتحمل،  و دوست داشتن کسانی که حتی ممکن است با ما همفکر و هم تصمیم نباشند.

ترویج فرهنگ زندگی گرایی و شورخواهی  در خانواده به جای بی تفاوتی و یا با شکوه دانستن غم مرگ اندیشی، چراکه بی شک  موجود آدمی ، آنجا که احترام به زندگی و صمیمیت را آموخته باشد، فرصت پرورش خشونت را به حداقل خواهد رساند.

- آشنایی با "آموزش مهارت های زندگی" برای تمامی سطوح جامعه

- آشنا سازی خانواده با روش های کارآمد "حل مسئله"

- آشنا سازی والدین با پیامدهای عمیق خشونت بر کودکان- بویژه نظاره گر بودن

- افزایش درک و حساسیت نسبت به حضور دیگری به جای "خودنگری" و خود شیفتگی

-آشنایی همسران با باورهای غیرمنطقی و تحریفات شناختی نظیر سیاه و سفید کردن زندگی و یا انتظار  ذهن خوانی از جانب دیگری

- آموزش ابراز وجود به زنان و کودکان

----------------------------------------------

محمد جعفر صفایی (روانشناس)

 



خشونت
خشونت
    • Reload بازآوری
    بزرگ یا کوچک بودن حروف اهمیت ندارد

اطلاعات تماس
آدرس مرکز: تهران - خیابان فلسطین شمالی، بالاتر از بلوار کشاورز، کوچه میرسرابی، پلاک 1، طبقه اول.
شماره تماس: 7- 88971606
ساعات تماس: همه روزه به غیر از جمعه ها و پنج‌شنبه‌ها و روزهای تعطیل از ساعت 8:30 الی 20
شماره فکس: 88963091
شماره مشاوره تلفنی:
9092301510 از شنبه تا چهارشنبه از ساعت 8:30 الی 16
ساعات تماس: شنبه تا چهارشنبه ساعت 8:30 الی 20

آدرس کانال تلگرامی مرکز مشاوره رها :  rahaclinic@

کلیه حقوق محفوظ و متعلق به مرکز مشاوره رها می باشد.
طراحی سایت - هاست : وب سپنتا