مرکز مشاوره رها:88971606
برای رسیدن به هر موفقیت فردی، ابتدا باید تغییری در باورهای خود ایجاد کرد.
کوچکترین اقدام، بهتر از بزرگترین تصمیم است.
بهترین راه برای پیش بینی آینده ات، ساختن آن است.
زندگیتان با شانس بهتر نمی شود بلکه با تغییر بهتر می شود....
با انکار وجود یک زخم، شما نمی توانید آن زخم را ترمیم کنید.
زنان در چرخه خشونت
خانه غالبأ به عنوان پناهگاه امنیت و خوشبختی تصور می شود، اما خشونت خانگی بخشی از تجربه بسیاری از زنان است،در واقع خانه خطرناک ترین مکان در جامعه امروزی است.
از لحاظ آماری، یک فرد در هر سنی به مراتب بیشتر احتمال دارد که در خانه در معرض حمله فیزیکی واقع گردد تا در خیابان به هنگام شب.( گیدنز، 438، 374) در انگلستان از هر 4 قتل یک قتل توسط یکی از اعضای خانواده علیه دیگری صورت می گیرد.
گاهی ادعا می شود که زنان در خانه تقریبأ به همان اندازه مردان، نسبت به همسر و کودک خود خشن هستند اما خشونت توسط زنان محدودتر و اتفاقی تر است تا خشونت مردان و کمتر احتمال دارد باعث آسیب جسمانی بادوام شود. " کتک زدن وحشیانه زن" هیچ معادل واقعی در جهت عکس ندارد، مردانی که کودکان را از نظر فیزیکی مورد تعرض قرار می دهند نیز بیشتر از زنان احتمال دارد که این کار را به طور مداوم انجام داده، باعث آسیب های جسمانی درازمدت شوند.
خشونت و انواع آن
قطعنامه " رفع خشونت علیه زنان" مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1993، خشونت علیه زنان را چنین تعریف می کند:" هرگونه رفتار خشونت آمیزی که بر اساس جنسیت انجام شود و نتیجه حتمی و احتمالی آن، آزار جنسی، جسمی یا روانی زنان و یا آسیب دیدن" باشد. این رفتار ها شامل تهدید به اعمالی از قبیل زورگویی یا محدود کردن خود سرانه دیگران از آزادی،- چه در عرصه عمومی و چه در عرصه خصوصی- است.
خشونت علیه زنان در اشکال گوناگون و در سطوح مختلف لایه های اجتماعی و بین المللی وجود دارد. در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
خشونت جسمانی: خشونتی است مبتنی بر جنسیت که به شیوه های مختلف انجام می شود. راه های اعمال این خشونت عبارتند از : فشار و هل دادن، ضربه زدن، کتک زدن، شکنجه و قتل زنان .
خشونت جنسی: هر نوع ارتباط جنسی – از تماس تا تجاوز- اطلاق می شود که بر اساس توافق طرفین صورت نپذیرد، خشونت جنسی می تواند در ازدواج و یا موقعیت های کاملأ نا آشنا و تصادفی مانند تجاوز گروهی اراذل و اوباش رخ دهد. همچنین خشونت جنسی می تواند به صورت اشکال مختلف سوء استفاده جنسی از کودکان و زنای با محارم ظاهر شود.
خشونت روانی: به هر گونه خشونت و هتاکی اطلاق میشود که وقار، اعتماد به نفس، و حس احترام به خویشتن زنان را تضعیف کند.
خشونت روانی ممکن است از طریق انتقادهای ناروا، متلک، استهزای، دشنام، حرف های رکیک و استفاده مداوم از تهدیدی باشد که سرانجام ممکن است به اجرا در آید. گاه خشونت روانی از طریق تحقیر زن در برابر دیگران و اجبار زنان به جدایی از خانواده و دوستان و یا فرزندان آنها بروز می کند. در جوامع سنتی، خشونت روانی حتی می تواند ساختن شایعه ای باشد که حیثیت و اعتبار زنی را در جامعه، خانواده یا محل کار او از بین می برد.
نباید تصور کرد این خشونت به دلیل نداشتن ماهیت جسمانی، زیان بخش نیست. چراکه خشونت روانی یکی از ابزارهای نیرومند برای مطیع نگهداشتن زنان و دختران توسط مردان است.
خشونت مالی: در اکثر جوامع، زنان و دختران بدون دریافت دستمزد کارهای پرمشقتی انجام می دهند. آنها یا دسترسی به پول ندارند و یا دستمزدشان در اختیار مردان خانواده است.
در این میان اگر مردان خانواده تمایلی به تأمین مالی همسر و فرزندان خود نداشته باشند، زندگی همسران آنها غم انگیز خواهد بود. بسیار دیده می شود هنگامی که زنان از فرمان شوهران خود تبعیت نمی کنند، شوهر هم از خرید وسائل مورد نیاز او خودداری می کند و از این طریق زن را مجبور به تبعیت می کند.
چرا خشونت خانوادگی متداول است؟
عوامل مختلفی در این امر دخالت دارند. یکی از آنها ترکیب عواطف شدید و نزدیکی و صمیمیت شخصی است که از ویژگی های زندگی خانوادگی می باشد. پیوند های خانوادگی معمولأ سرشار از عوامل نیرومند است که اغلب عشق و نفرت را در هم می آمیزد. درگیری هایی که در محیط خانوادگی بوجود می آید، می توانند خصومت های را پدید آورند که در زمینه های دیگر، ایجاد نمی شوند. آنچه تنها حادثه کوچکی به نظر می رسد می تواند دعوای پر دامنه ای میان زن و شوهر یا بین والدین و کودکان برانگیزد.
به طور مثال مردی که نسبت به رفتارهای غیر عادی زنان دیگر شکیبا است، ممکن است اگر همسرش در یک مهمانی زیاد حرف بزند، سخت برآشفته و خشمگین شود. عامل دوم این واقعیت است که عملأ خشونت در خانواده به میزان زیادی تحمل می شود و یا تأیید می گردد.
کمتر کودکی در ایران وجود دارد که ولو بصورت جزئی از والدینش سیلی یا کتک نخورده باشد. این گونه اعمال غالبأ با تأیید عمومی از سوی دیگران روبرو می شود و احتمالأ به عنوان خشونت قلمداد نمی گردد. خشونت میان زن و شوهر نیز، اگرچه با صراحت کمتر، در جامعه تأیید می شود.
موری استراوس استدلال می کند که پدر و مادر بودن جواز کتک زدن کودک را فراهم می سازد و عقد نامه جواز کتک زدن زن را .
همچنین خشونت درون خانواده بازتاب الگوهای کلی تر رفتار خشن است. بسیاری از شوهرانی که زنان و کودکانشان را از نظر فیزیکی مورد تعرض قرار می دهند، در زمینه های دیگر سابقه خشونت دارند.
چرا زنان در رابطه توأم با خشونت باقی می مانند؟
همانطور که قبلأ اشاره شد در بسیاری از فرهنگ ها از جمله فرهنگ ما نه تنها خشونت خانگی تایید می شود بلکه پنهان کاری زن از طرف جامعه مورد ستایش قرار می گیرد،" زن آبرداریه، صداش هم در نمیاد،...."
بسیاری از زنان خشونت دیده به دلیل وجود بچه ها در رابطه توام با خشونت باقی می مانند زیرا مطمئن نیستند که بچه ها بدون آنها در امان خواهند ماند. در سیستمی که قیومیت فرزندان به مرد تعلق دارد، ترس از دست دادن بچه ها بسیار شدید است.
نکته دیگری که خشونت را در فرهنگ ما پایدار کرده است، مسئله وابستگی مالی زن به مرد است. در چنین سیستمی خشونت به انواع مختلف بر زن اعمال می شود و وی به علت عدم امکانات مالی یا موانع اجتماعی و قانونی در رابطه مملو از زجر و تحقیر باقی می ماند و تحمل می کند.
علاوه بر دلائل بالا، دلیل مهم عدم ترک خانه توسط زن خشونت دیده، شرایط روحی-روانی او است. خانم لنورواکنر روانشناس آمریکایی پس از سال ها تحقیق درباره زنانی که از شوهرانشان کتک می خوردند و مصاحبه با آنها، متوجه یک الگوی مشترک خشونت در بین زنان کتک خورده شد، فرضیه خود را حلقه خشونت نام می نهد.
با قرار گرفتن در این حلقه، زن احساس ناامیدی و ناتوانی می کند و چاره و راه حلی برای بیرون آمدن از آن نمی بیند. او سعی در خارج شدن از این حلقه نمی کند،زیرا معتقد است که این کار در توان او نیست.
اگرچه این الگو براساس بررسی زنان کتک خورده آمریکا گرفته شده است، اما کاملأ شبیه زندگی یک زن ایرانی در سیستم خانوادکی توأم با خشونت است. شاید با بررسی تئوری حلقه خشونت بتوان به این سؤال پاسخ داد که چرا یک زن در سیستم توأم با خشونت باقی می ماند؟
مرحله اول: بهانه جویی
در این مرحله مرد عصبی است، زن را سرزنش می کند و بهانه جو است.
در این مرحله زن می داند یک حرکت کوچک می تواند موجب کتک خوردنش شود. زن سعی می کند تا آنجا که امکان دارد جلوی این اتفاق را بگیرد. بنابراین زن در این دوره حاضر است هرکاری بکند. این دوره بهانه جوی می تواند از یک ساعت تا دو یا سه هفته طول بکشد و در این مدت زن زیر فشار تهدید و ترس به سر می برد. تحمل این دوره بسیار دشوار است، بطوریکه پس از مدتی زن دچار استیصال شده، تسلیم می شود. چون تلاش را بیهوده می بیند.
مرحله دوم: ضرب و شتم
این مرحله حالت طوفانی است. در این دوره زن مورد ضرب و شتم قرار می گیرد که می تواند فشار دادن گلو، مشت و لگد زدن، پرت کردن اشیا و کوباندن سر به در و دیوار باشد.
مرحله سوم: دوره ماه عسل( آرامش پس از طوفان )
مرد بعد از کتک زدن زنش، احساس ندامت می کند. زن را به بازار می برد و برایش هدیه می خرد یا او را به گردش و تفریح می برد. بدین ترتیب سعی می کند ناراحتی ناشی از خشونت خود را از دل زن بیرون بیاورد. این دوره نقش مهمی در نگه داشتن زن در سیستم خانوادگی همراه با خشونت دارد،تصمیم او را برای ترک خانه به تعویق می اندازد و این احساس را که " همه چیز درست خواهد شد " یا " او عوض خواهد شد " را برای مدتی در او زنده می کند و دلگرمش می سازد. غافل از اینکه مرحله اول چرخه خشونت( دوره بهانه جویی) در زمانی که بدرستی معلوم نیست از نو شکل خواهد گرفت و به چرخش ادامه خواهد داد.
لنورواکنر دلیل باقی ماندن زن را پاداشی که بعد از خشونت دریافت می کند، می داند. او معتقد است که زن در سیستم توام با خشونت گرفتار شده است و به آن عادت کرده است و راهی برای بیرون آمدن ار آن نمی بیند.
زنی که در سیستم توام با خشونت می ماند، در خیال راه فرار را بر روی خود بسته می بیند و راهی برای نجات یا بهبود وضع موجود نمی بیند. این حالت فلج روحی و احساس ناتوانی زن را روانشناسان " عوارض خشونت " نام نهاده اند. زنی که دچار عوارض روحی خشونت می شود از درک واقعیت دور می ماند، رهایی برایش به عنوان پدیده ای ماورای قدرت محسوب می شود و خود را ناتوان از آن می داند که وضع موجود را عوض کند. او خشونت را به صورت حقیقتی تلخ و بخشی از زندگی روزمره خود پذیرفته است.
--------------------------------------------
منابع :
گیدنز، انتونی،" جامعه شناسی"، نشر نی، 1374
نام آور، فرشته، " بررسی خشونت در خانواده و دلائل ثبات آن"، آمریکا 1991
سلامتی و امنیت، حذف خشونت علیه زنان در جوامع مسلمان، گروه نویسندگان