• مرکز مشاوره رها:88971606

  • برای رسیدن به هر موفقیت فردی، ابتدا باید تغییری در باورهای خود ایجاد کرد.

  • کوچکترین اقدام، بهتر از بزرگترین تصمیم است.

  • بهترین راه برای پیش بینی آینده ات، ساختن آن است.

  • زندگیتان با شانس بهتر نمی شود بلکه با تغییر بهتر می شود....

  • با انکار وجود یک زخم، شما نمی توانید آن زخم را ترمیم کنید.

دیدگاه صاحبنظران درباره خشونت خانگی علیه زنان

کد بلاگ : #215
تاریخ انتشار : شنبه, 26 مرداد 1392 14:19
تعداد بازدید : 5046
چاپ ارسال به دوستان
شما این مطلب را ارسال خواهید کرد:
دیدگاه صاحبنظران درباره خشونت خانگی علیه زنان
  • Reload بازآوری
بزرگ یا کوچک بودن حروف اهمیت ندارد
ارسال
شایع ترین نوع خشونت علیه زنان، خشونت اعمال شده توسط شریک زندگی است که از آن با خشونت خانگی

 

دیدگاه صاحبنظران درباره خشونت خانگی علیه زنان

شایع ترین نوع خشونت علیه زنان، خشونت اعمال شده توسط شریک زندگی است که از آن با خشونت خانگی (Domestic Violence  )یا خشونت توسط شریک نزدیک Intimate partner Violence )  ) یاد می شود. این مشکل سلامت را می توان در تمام جوامع و لایه های اجتماعی مشاهده کرد ( Kranz et al 2005 ) مطالعات نشان می دهند که خشونت خانگی یک علت عمده مرگ و ابتلا در کشورهای مختلف است    ( Dipo-Sidibe et al 2006 ) آمار مربوط به میزان های شیوع این مشکل سلامتی در جهان متفاوت است و پژوهشگران میزان های مختلفی را در این مورد ذکر کرده اند. این اختلاف آمار به دلیل تفاوت در تعریف خشونت، زمان و چگونگی سؤال از زنان و نیز جمعیت های مورد مطالعه می باشد ( Bacchaus et al 2004 ). آمار سازمان جهانی بهداشت بیانگر آن است که 16 تا 52 درصد زنان توسط شریک زندگی خود مورد خشونت واقع می شوند و 28 درصد زنان در کشورهای توسعه یافته و 18 تا 67 درصد زنان  کشورهای در حال توسعه حداقل یک بار آزار بدنی را گزارش کرده اند. بررسی 50 مطالعه جمعیتی در سال 1999 در 36 کشور جهان نشان داد که 10 تا 60 درصد زنان ازدواج کرده یا دارای شریک نزدیک، حداقل یک بار خشونت جسمی را از شریک زندگی خود تجربه کرده اند. ( Amoakohene 2004 ).

خشونت خانگی عیله زنان اختصاص به یک منطقه خاص جغرافیایی و یا سطح معینی از اقتصاد و رفاه ندارد و در همه جوامع و تمامی لایه های اجنماعی قابل ردیابی است، هر چند شیوع ، نوع، شدت ، عواقب و عوامل مساعد کننده این پدیده متفاوت است. اما به نظر می رسد زنان در موقعیت های پایین تر اقتصادی و اجتماعی موقعیت های بدتر خشونت را تجربه می کنند و عواملی مانند سطح سواد پایین، درآمد کم، فقر، منابع اندک و مشکلات ناشی از فرزندآوری در افرادی که به خشونت دست می زنند یا قربانی خشونت می شوند، قابل توجه است. ماهیت این پدیده در برخی از کشورها متفاوت است. برای مثال در کشور غنا، خشونت اعمال شده علیه زنان می تواند جنبه های شبه مذهبی، اجنماعی فرهنگی، جنسی، بدنی، عاطفی، روانی یا اقتصادی داشته باشد (Amoakohene 2004 ).شدت و بزرگی مسئله خشونت خانگی علیه زنان و نحوه برخورد با آن تابع هنجارها و ارزش های اجتماعی فرهنگی هر جامعه است، بنابراین نوع برداشت و تعریف خشونت خانگی علیه زنان و عوامل زمینه ساز آن می تواند متفاوت و وابسته به نوع فرهنگ جامعه بوده و این تفاوتها بیانگر گوناگونی سیاست ها و برنامه های پیشگیرانه در جوامع مختلف را توجیه نماید.

با وجو شیوع بالای مسأله در جوامع، مطالعات کمی در زمینه عوامل زمینه ساز بروز آن انجام شده است ( Hindin and Adair 2002 ). از سوی دیگر اغلب پژوهش ها در این زمینه بر روی نمونه های غیر تصادفی مانند قربانیان و یا نمونه های بالینی صورت گرفته و قابل تعمیم به کل جامعه نیست؛ به علاوه، به طور معمول اکثر مطالعات انجام شده از نوع مطالعه کمی بوده و مطالعات عمیق تر و از نوع کیفی برای شناخت عوامل به وجو آورنده این پدیده، کمتر دیده می شود( Plichta and Falik 2001 ).

در کشور ما نیز مطالعات متعدد انجام شده در دهۀ اخیر، وجو این پدیده و عوارض  و مشکلات ناشی از آن را تأیید می کند.در این مقاله عوامل زمینه ساز بروز خشونت خانگی علیه زنان در ایران و راهکارهای پیشگیری از آن دیدگاه زوج های تهرانی به تفکیک زنان و مردان و همچنین دیدگاه صاحبنظران و متخصصان ارائه شده است.

 

روش کار

این پژوهش کیفی در اوایل سال 1386 در چند مرحله انجام شده است. در مرحله اول هشت جلسه بحث گروهی متمرکز با حضور 50 زوج از منطق شهر تهران برگزار گردید. از جنسیت( زن و مرد)، سطح تحصیلات( بالاتر از دیپلم و پایین تر از آن ) و سابقه خشونت خانگی ( زنان خشونت دیده و ندیده و مردان خشونت ورز یا غیر خشونت ورز) به عنوان ملاک های گروه بندی افراد به گروه های هشت گانه انتخاب شد. برای شناخت و انتخاب افراد شرکت کننده در جلسات از اطلاعات حاصل از مطالعه دیگری که به صورت کمی و یا هدف بررسی میزان شیوع خشونت خانگی علیه زنان تهرانی و توسط همین گروه پژوهش انجام شده بود و افراد مورد نظر به صورت هدفمند و از بین شرکت کنندگان در آن مطالعه انتخاب شدند. با مشخص شدن هر نمونه، همسر او نیز برای جلسه دعوت شد و در گروه مناسب از نظر تحصیلاتی قرار گرفت. جلسات در طی دو روز و با دعوت رسمی از افراد مورد نظر، در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد. هر جلسه حداقل 5/1 و حداکثر 2 ساعت طول کشید و علاوه براداره کننده ( که از بین تیم پژوهش انتخاب شده بودند)، دو نفر یادداشت بردار آموزش دیده هم حضور داشتند و کار ثبت دقیق نظرات و عکس العمل های کلامی و غیر کلامی شرکت کنندگان را بر عهده داشتند. از افراد حاظر در جلسات اجازه گرفته شد تا بحث ها بر روی نوار ضبط گردد و با توجه به عدم مخالفت با این مساله، مطالب بیان شده ضبط شد. زوج های دعوت شده در مورد نقش زنان و مردان در خانواده، موارد تهدید کننده سلامت خانواده، مصادیق و عوامل زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان و همچنین عکس العمل زنان در برابر خشونت های اعمال شده به بحث پرداختند و راهکارهایی نیز برای پیشگیری از بروز خشونت خانگی علیه زنان پیشنهاد شد. بلافاصله بعد از جلسات، اداره کننده جلسه به همراه دو نفر یادداشت بردار، مطالب ضبط شده در یادداشت های دستی و نوارها را تنظیم کردند.

در مرحله بعد نشست کارشناسی با شرکت نزدیک به 50 نفر از صاحبنظران، متخصصین و دست اندرکاران اجرایی و سیاست گذاران مؤثر بر موضوع خشونت خانگی در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. این متخصصان از رشته های بهداشت، پزشکی، علوم اجتماعی، حقوق، تعلیم و تربیت و معرف اسلامی در بخش های مختلف دانشگاهی و مراکز تحقیقاتی، سازمان های سیاست گذاری و اجرایی زیر مجموعه سه قوه مقننه، قضاییه و مجریه و مراکز فعال در امور زنان فعالیت داشتند. در ابتدای این نشست، گزارشی از یافته های حاصل از مرحله اول پژوهش ارائه گردید. محورهای اصلی نشست با استفاده از یافته های تحقیقاتی و مشورت های کارشناسی مشخص و شرکت کنندگان در سه گروه کاری آموزش عمومی و اطلاع رسانی به جامعه، نقش نظام بهداشتی درمانی در پیشگیری و کنترل خشونت خانگی علیه زنان و نقش نظام قضایی کشور در برخورد با خشونت خانگی علیه زنان گروه بندی شدند و به مدت 120 دقیقه با روش بارش افکار به بیان نظرات خود پرداختند. نتایج کارهای گروهی در نشست عمومی به مدت 60 دقیقه مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. پس از آن جلساتی با حضور تعدادی از صاحب نظران منتخب به همراه تیم پژوهش که  در نشست حضور داشتند، تشکیل شد و با روش گروه اسمی( Nominal Group ) اولویت ها مشخص و راهکارهای پیشنهادی اصلاح شد. اطلاعات بدست آمده در هر دو مرحله با استفاده از روش های آنالیز کیفی کد گذاری و تحلیل شد.

نتایج

نتایج حاصل از بحث های گروهی متمرکز با زوجهای تهرانی و صاحب نظران در دو محور زیر قابل ارائه است:

الف عوامل زمینه ساز در بروز خشونت خانگی علیه زنان

1)عوامل فرهنگی و اجنماعی: به نظر مردان تهرانی شرکت کننده در جلسات، مهم ترین عوامل فرهنگی و اجتماعی که می تواند زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان باشد عبارت از : عدم اطلاع زن و مرد از نقش های واقعی خود در خانواده و جامعه، حاکم نبودن منطق در خانواده، توقعات دست نیافتنی، اهمیت ندادن به خواسته ها و نیازهای یکدیگر، گذشت کم و احترام نگذاشتن به یکدیگر،چشم و هم چشمی و به رخ کشیدن ها، عدم توانایی مرد دربرخورد با ناملایمتی ها در خارج از خانه و مذهبی نبوده، به اعتقاد این مردان، عوامل فردی و شخصی مانند خودخواهی، زیاده طلبی، تربیت خانوادگی و مشاهده رفتار خشونت آمیز در خانواده پدری، تأثیرپذیری از رفقا و دوستانی که اهل خشونت هستند، بالا بودن سطح خشونت در کل جامعه و تأثیر اجتماع روی فرد، ازدواج در سنین پایین، ازدواج های بدون شناخت کامل از یکدیگر در ازدواج های سنتی و ازدواج های مدرن و نبود نقاط مشترک بین زن ومرد، تفاوت های بنیادین در خانواده های زن ومرد و عدم سازگاری آنان، مهریه های پایین، اختلاف سطح سواد مرد و زن به خصوص بالاتر بودن سواد زن هم می تواند از عوامل زمینه ساز بروز خشونت های خانگی به شمار آیند.

به نظر زنان شرکت کننده در جلسات، استقلال و قدرت تصمیم گیری زنان در جامعه، کاهش تحمل و تمکین و اطاعت آنان از مردان و مهارت ناکافی زنان در پیشگیری از بروز خشونت در خانه، تفاوت های فرهنگی اجتماعی خانواده ها و فخر فروشی، کمی سواد و آگاهی، عدم تمایل مردان به آموزش و اصلاح، فسادهای اجتماعی و اخلاقی و شیوع بالای اعتیاد و مصرف الکل، سوء استفاده از عواطف و احساسات و نقاط ضعف زن توسط مرد، سوءظن و بدگمانی، ارجحیت فرزند پسر، تربیت خانوادگی و رشد روحیه مردسالاری و خشونت طلبی در مردان،نبود علاقه و سستی روابط عاطفی بین زن و مرد، توجه صرف مردان به برطرف کردن نیازهای مادی زندگی از عوامل فرهنگی اجتماعی مهم زمینه ساز خشونت خانگی است.

از دیدگاه صاحب نظران فقدان آگاهی و ضعف فرهنگی جامعه از عوامل اصلی زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان در جامعه ایرانی به شمار می رود. رفتارهای مانند سوء ظن، شتاب در قضاوت، عصبانیت و تند مزاجی، مصرف مواد مخدر و. الکل در مردان، زیاده خواهی و تجمل گرایی، عدم مسئولیت پذیری در زنان، وجود باورهای غلط مانند برتری جنس مرد، تحمیل تمام کارهای خانه به زن، فقدان مهارت های ارتباطی در زوجین و ناتوانی در رفع اختلافات از طریق تعامل فکری و حل مشکلات زندگی مشترک، ناآگاهی از حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر، عدم پای بندی به مسائل مذهبی و یا برداشت های غلط و توجیحات نادرست از قوانین شرعی از جمله عوامل مؤثر زمینه ساز خشونت معرفی شد. آنان بر این نکته تأکید داشتند که عوامل منجر به ارتباط نامناسب زناشویی و برآورده نشدن نیازهای جنسی دو طرف شود، زمینه ساز عمده ای برای بروز خشونت خانگی علیه زنان به شمار می رود.

صاحب نظران همچنین معتقد بودند که بسیاری از مشکلات کنونی جامعه ما به ویژه خانواده ها، ناشی از مرحله گذار جامعه از ساختار سنتی به ساختار مدرن است و افزایش سطح تحصیلات زنان، اشتغال و استقلال مالی زنان و تغییر ساختار اجتماعی خانواده منجر به تغییر نقش زن در خانواده و جامعه شده است. از طرف دیگر ناسازگاری مردان و زنان با این تغییرات و سبک جدید زندگی منجر به بروز مشکلات و افزایش سطح استرس در جامعه و خانواده می شود و در این میان افزایش کمی و کیفی ارتباط با جهان خارج از طریق رسانه ها و مسافرت ها و برخورد با فرهنگ جوامع مختلف در تشدید تأثیرات این مساله غیر قابل انکار است.

صاحب نظران اعتقاد داشتند که نمایش تصاویر خشونت آمیز در رسانه ها می تواند به یادگیری و ترویج خشونت خانگی علیه زنان در جامعه منجر شود و بر روی سلامت روانی و معنوی خانواده ها تأثیر گذارد؛ ضمن آنکه وجود سابقه روابط خشونت آمیز در خانواده و وجود روابط خشونت آمیز در جامعه موجب آسیب پذیری بیشتر خانواده ها شده است.

صاحب نظران به ضعف فرهنگ مراجعه و استفاده از خدمات مشاوره خانوادگی و نیز نقایص کمی و کیفی خدمات مشاوره ای بویژه در نظام مراقبت های بهداشتی درمانی جامعه نیز اشاره کردند و تأکید داشتند که کمبود آگاهی و فقدان آموزش پزشکان و کارکنان نظام بهداشت و درمان کشور برای مواجهه درست با زنان قربانی خشونت از نقاط ضعف اصلی سیستم سلامت جامعه در پاسخ به این معضل سلامت زنان به حساب می آید.

2)عوامل اقتصادی : به نظر مردان و زنان تهرانی مشکلات اقتصادی جامعه سبب کاهش آستانه تحمل مردان شده است و این امر می تواند زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان شود.

صاحب نظران نیز با تأکید بر رابطه مستقیم میان فقر و خشونت در جامعه و خانواده، عدم ثبات و ضعف اقتصادی و وجود فقر و بیکاری در جامعه را از جمله عوامل مهم و زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان و سایر آسیب های اجتماعی بیان کردند. به اعتقادآنان، بیکاری مرد، پایین بودن میزان درآمد و رفاه خانواده، وابستگی مالی زنان به همسر، تفاوت سطح اقتصادی خانواده های زن و مرد، عهده دار بودن سرپرستی مالی والدین و وابستگان نزدیک توسط مرد و زن و بالاخره تعارض حق مالکیت و استقلال مالی زنان با موضوع ریاست قانونی مرد در خانواده، از عوامل اقتصادی زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان به شمار می رود.

3)عوامل قانونی و حقوقی: زنان تهرانی شرکت کننده در جلسات معتقد بودند که استنباط غلط از قوانین شرعی، ضعف قانون و عدم حمایت قانونی، اجتماعی و دولتی از زنان خشونت دیده و بی پناهی آنان، این زنان را بیشتر در معرض خشونت قرار می دهد.

صاحب نظران معتقد بودند که در قوانین موجود کشود، تعریف واضح و روشنی از خشونت خانگی علیه زنان وجود ندارد و این مساله از مهمترین موانع قانونی و حقوقی برای پیشگیری و برخورد با خشونت خانگی علیه زنان است. فقدان قوانین شفاف و وجود خلأهای قانونی به همراه ضعف اجرای قانون در قوه قضائیه از سایر عوامل زمینه ساز خشونت خانگی به شمار می رود. صاحب نظران به کمبود آگاهی جامعه و اطلاعات زوجین و عدم پذیرش مسئولیت وظایف شرعی و قانونی خود بر مشکلات قانونی و حقوقی مربوط به این موضوع هم تأکید داشتند. مسائل مربوط به ازدواج مانند به هم خوردن نامزدی و خسارت مادی و معنوی ناشی از آن برای زن، ازدواج های ناهمگون، ازدواج های تحمیلی و اجباری، ازدواج های قبل از سن بلوغ و رشد قانونی و مشکلات دعاوی مالی مانند نفقه، مهریه، جهیزیه، مجازات و مسئولیت های کیفری زنان در این سنین، اذن پدر در ازدواج دختران، مشکلات مربوط به ازدواج موقت و تعدد زوجات، مهریه های نامعقول، مسائل مربوط به حق مطلق مرد در طلاق، محدود بودن شرایط و مصادیق عسر و حرج برای طلاق به در خواست زن، و مشکلات فسخ نکاح در معلولیت های جسمی روانی زوجین به عنوان موارد ضعف و خلأهای قانونی و حقوقی زمینه ساز خشونت خانگی مورد توجه صاحب نظران قرار داشت. به این موارد، فقدان حمایت های قانونی از ایجاد مکان های امن و سیستم های منسب حمایتی از قربانیان در مواقع بحران را نیز می توان اضافه کرد.

علاوه بر مشکلات فوق، فقدان یک نظام آماری مناسب جهت ثبت اطلاعات و موارد قربانیان خشونت خانگی همسر علیه زن در قوه قضائیه از طریق پرسشنامه استاندارد، مانع از شناخت دقیق این پدیده و عوامل زمینه ساز آن شده است.

4)عوامل پزشکی: مردان تهرانی به مشکلات جسمی اعضای خانواده از جمله نازایی یکی از زوجین و نبود فرهنگ مراجعه به روانپزشک و روان درمانگر، و زنان بیماری های روانی در مردان، عوامل ارثی و ژنتیک و نیز مراقبت ها و بهداشت دوران بارداری مادران به عنوان مهمترین عوامل پزشکی مساعد کننده خشونت خانگی علیه زنان اشاره داشتند. صاحب نظران نیز اعتقاد داشتند که بیماری های ژنتیکی، بیماری های روانی و نیز سوء مصرف مواد می تواند عوامل مهمی برای خشونت خانگی علیه زنان باشند.

ب راهکارهای پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان

 - راهکارهای پیشنهادی زوج های تهرانی: به نظر مردان تهرانی، شناسایی دقیق عوامل زمینه ساز خشونت و تلاش برای از بین بردن و حل ریشه ای آنها، شناخت تفاوت های دو جنس زن و مرد و نیازها و خواسته های هر یک، آموزش ویژگی های دوران گذرا به مرد و زن و ترتیب صحیح فرزندان، توجه بیشتر به دانش آموزان و آموزش های قبل از ازدواج، آموزش های عمومی درباره تغییر نوع نگاه مثبت نگری، مهارت های زندگی و رفتار صحیح جنسی، معقول کردن فرهنگ ازدواج و مهریه، ایجاد فرهنگ شادی در جامعه و فرهنگ مراجعه به مشاور، طولانی کردن دوران آشنایی قبل از عقد و ازدواج، وضع قوانین بازدارنده برای مرتکبین خشونت، اجتناب از پخش فیلم ها و سریال های خشن در رسانه ها و عدم حضور در مکان های زمینه ساز خشونت از مهم ترین راهکارهای پیشگیری از این معضل به شمار می روند.

زنان تهرانی نیز به راهکارهایی مانند ریشه کنی فقر، بیکاری و اعتیاد، اصلاح فرهنگ و باورهای عمومی جامعه، توانمند سازی زنان و ایجاد پناهگاه مناسب برای زنان خشونت دیده، آموزش در مدارس، خانواده ها، دانشگاه ها در زمینه رفتار صحیح، ابراز علاقه و برقراری ارتباط عاطفی با همسر، تعاملات اجتماعی، مهارت های زندگی و حقوق و تکالیف زنان و مردان در جامعه، قوانین شرعی( تفسیر صحیح قوانین و دستورات قرآنی ) و آشنا کردن جامعه با الگوهای آرمانی و مناسب مذهبی و اجتماعی و تقویت عقاید و اصول مذهبی، تقویت گفتگو در خانوداه برای تشویق اعمال و رفتار مثبت، آموزش مشاوره قبل از ازدواج، تقویت فرهنگ مراجعه به مشاوره و استفاده از روش های جدید رفتار درمانی اشاره کردند.

راهکارهای پیشنهادی صاحب نظران:

صاحب نظران نیز راهکارهای پیشنهادی خود برای پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان را در سع بخش ارائه کردند:

الف- راهکارهای آموزشی: صاحب نظران معتقد بودند که خشونت خانگی علیه زنان در جامعه باید یک رفتار غلط و نادرست تلقی شود و بنابراین باید راهبردهای مناسب برای آموزش و اطلاع رسانی به جامعه و نیز قانونی و اجباری کردن آموزش های کوتاه مدت و بلند مدت مرتبط با آن را برای افراد ذیربط در نظر گرفت. برای آموزش مرتبط با خشونت خانگی علیه زنان به دو محور مهم محتوای آموزشی و روش های آموزشی توجه کرد:

1)محتوای آموزشی: تأکید صاحب نظران بر این نکته بود که محتوای آموزشی را باید متناسب با گروه هدف تدوین نمود. محتوای آموزشی که با هدف توانمندسازی زنان و مردان در مواجهه با مشکلات زندگی تشکیل می شود،آموزش های قبل و بعد از ازدواج در زمینه های حقوقی، بهداشتی و روانی از جمله آشنایی با مسوولیت های زن و مرد در خانواده، نقش ها و خصوصیات روان شناختی زن و مرد تفاوت های آنها، نحوه حسن معشرت با یکدیگر، مهارت های ارتباطی و سازگاری برای مواجهه با مشکلات و انتخاب درست رفتارهای جایگزین برای حل مسئله، مدیریت استرس و کنترل خشم، رفتار و روابط صحیح در ارتباط زناشویی و جنسی، آموزش فرهنگ عفاف و بازگشت به فرهنگ دینی برای زن و مرد، نحوه سازگاری با تغییرات سبک زندگی از سنتی به مدرن و مشارکت زنان در تصمیم گیری خانواده را شامل خواهد بود. کارشناسان اعتقاد داشتند که خانواده ها باید آموزش ببینند که چگونه در هنگام بحران های خانوادگی به روان شناس، روان درمانگر، روان پزشک و یا مددکاران اجتماعی با تجربه مراجعه نمایندو کمک های لازم را دریافت کنند.

از سوی دیگر محتوای آموزشی باید شامل آموزش، شناخت وغربال گری و نحوه برخورد صحیح با قربانیان به کارکنان سیستم بهداشتی درمانی، و همچنین آموزش و توانمند سازی کارکنان و قضاوت قوه قضائیه و نیرو های پلیس در زمینه شناخت عوامل زمینه ساز بروز خشونت برخورد با عاملان خشونت و قربانیان باشد.

2)روش های آموزشی: از نقطه نظر متخصصان، روش های آموزشی باید متناسب با محتوای آموزشی، و گروههای هدف در جامعه بوده و با استفاده از افراد کلیدی و متخصص بکار گرفته شوند. از جمله روش های مورد تأکید، استفاده از کتاب های درسی مقاطع مختلف، تهیه کتابچه های آموزشی ویژه( فوق برنامه) برای دانش آموزان، برگزاری کارگاه های آموزشی مهارت های زندگی و تونایی حل مساله برای دانش آموزان و خانواده ها، برپایی جلسات آموزشی به صورت پرسش و پاسخ در فرهنگ سراها و اماکن فرهنگی عمومی برای خانواده ها، استفاده از رسانه های همگانی مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه ها، مجلات، و تولید فیلم های سینمایی با کیفیت بالا برای انتقال موضوع خشونت خانگی علیه زنان بوده است. تأکید بر استفاده از کارشناسان توانمنددر فرآیند تولید و پخش برنامه های رسانه های جمعی بویژه در صداو سیما برای انتقال غیر مستقیم مفاهیم به جامعه، و پرهیز از انتقال روحیه زن ستیزی و مردستیزی در جامعه نکته مهم دیگر مورد بحث و تأکید جلسه بود.

ب راهکارهای قانونی: صاحب نظران معتقد بودند که مفاهیم فرهنگی و حقوقی و مسولیت های زن و مرد در خانواده و جامعه نیازمند باز خوانی و اصلاح است و باید تعریفی صحیح و جامع و مورد توافق از خشونت خانگی و مصادیق آن در زندگی امروز و روابط زوجین در خانواده ارائه شود و به افراد، خانواده ها، تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران اطلاع رسانی گرد. به عنوان مثال: حدود مساله تمکین در روابط زناشویی و جنسی زن و مرد از جمله مواردی است که در قوانین کشور، تعریفی روشن از خشونت خانگی و مصادیق آن ارائه گردد و از آنجا که خشونت خانگی ویژگی های خاص خود را دارد، قانون گذار باید با یک نگاه ویژه نسبت به خشونت خانگی واکنش نشان دهد و با توجه به پیامدهای منفی اجتماعی و خانوادگی خشونت خانگی، آن را تنها منحصر به عرصه خلأهای قانونی، شفاف سازی و رفع ابهام از برخی قوانین و تقویت ضمانت اجرایی قوانین موجود، راهکارهای ارائه شده در این نشست بود. صاحب نظران به نمونه هایی از قوانین کشور که اصلاح آنها نیازمند عزم سیاسی و ملی است اشاره کردند:

- قوانین مربوط به سن ازدواج و عدم تطبیق سن بلوغ شرعی با رشد قانونی، اجازه پدر در ازدواج دختران

- قوانین مربوط به ازدواج موقت، ازدواج های تحمیلی، اجباری و مصلحتی، تعدد زوجات

- حق حضانت زن، حق طلاق و قانون ارجاع به داوری، مصادیق عسر و حرج زن درخواست  طلاق، فسخ نکاح

- تعارض حق مالکیت و استقلال مالی زنان با مساله ریاست مرد در خانواده و اجازه شوهر

صاحب نظران و کارشناسان معتقدند که با اصلاح قوانین خانواده در جهت رفع نابرابری زن و مرد در خانواده و جامعه، تعیین شروط ضمن عقد و ضمانت های اجرایی لازم برای آن و نیز معقول کردن مهریه، می توان تا حدودی از بروز خشونت خانگی علیه زنان پیشگیری کرد. تأکید آنان بر لزوم برنامه ریزی و مقابله با این معضل اجتماعی و نیاز به داشتن آمار و اطلاعات دقیق و استفاده از نتایج پژوهش های علمی، ضرورت فراهم ساختن امکانات لازم برای ثبت موارد خشونت خانگی و ایجاد یک نظام آماری و اطلاعاتی مناسب و ثبت صحیح و رسمی آن از طریق پرسشنامه های استاندارد را نشان می دهد .

ج راهکارهای حمایتی: توانمند سازی پزشکان و کارکنان نظام بهداشتی درمانی برای مدیریت موارد خشونت خانگی علیه زنان مورد توافق کارشناسان و صاحب نظران بود، ادغام خدمات مرتبط با خشونت خانگی در نظام مراقبت های بهداشتی اولیه و فراهم کردن زمینه ارجاع نیازمند زنان آسیب دیده خشونت در نظام ارائه خدمات سلامت، استفاده از روش های مانند گروه درمانی، خانواده درمانی به همراه آموزش و توانمند سازی خانواده های آسیب پذیر و قربانی خشونت با تأکید بر برنامه های آموزشی مهارت های زندگی شامل مهارت مواجه با خشم همسر در زمان های بحرانی و اجتناب از ایجاد زمینه خشونت مانند حضور در مکان ها و فضاهای خاص از جمله مهمترین راهکارهای پیشنهادی بود. آنان همچنین بر ایجاد مکان های امن و حمایتی مناسب برای قربانیان و جداسازی افراد قربانی از یکدیگر و از افراد با سابقه توسط دستگاههای ذیربط، تأسیس و تقویت سازمان های مردم نهاد( سمن) فعال در زمینه مقابله با خشونت خانگی و حمایت از قربانیان و تشکیل شبکه های مردمی متشکل از مساجد، مراکز فرهنگی، مشاوره ای و سازمان های خیریه برای حمایت و ارائه خدمات مددکاری به قربانیان تأکید داشتند. پیشنهاد دیگر ارائه شده، تأسیس یک مرکز ملی پژوهش و برنامه ریزی در زمینه پیشگیری و کنترل خشونت خانگی و انتشار خبرنامه های علمی و پژوهشی برای اطلاع رسانی به جامعه و حساس سازی سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان بود که بتوانند بین دستگاه های مسوول کشور در حوزه های نظام سلامت، نظام قضایی و پلیس و آموزش عمومی، همگرایی و هماهنگی ایجاد کند.

بحث

بررسی مطالعات انجام شده در سایر کشورهای جهان و تطبیق آنها با نتایج این مطالعه نشان می دهد که در تمامی جوامع و سراسر جهان صرف نظر از سطح رفاه و شرایط اقتصادی فرهنگی، خشونت خانگی علیه زنان وجود دارد؛ ولی عوامل مساعد کننده آن چندان مشابه نیستند. در بخش اول مقاله مهمترین عوامل زمینه ساز در بروز خشونت خانگی علیه زنان از دیدگاه زوج های تهرانی و صاحب نظران ارائه گردید. عوامل فرهنگی اجتماعی به ویژه فقدان آگاهی و ضعف فرهنگی و نمادهای آن در عرصه روانی رفتاری به صورت سوءظن، عصبانیت و تند خویی، مصرف مواد مخدر و الکل، وجود باورهای غلط مانند برتری جنس مرد، فقدان مهارت های ارتباطی، ناآگاهی از حقوق و تکالیف و عدم پای بندی به مسائل مذهبی مهمترین عوامل فرهنگی اجتماعی بود که مورد بحث قرار گرفت. مقایسه این پژوهش با پژوهش های مشابه انجام شده در ایران نشان می دهد که عامل برتری مردان در خانواده به عنوان یکی از عوامل اصلی زمینه ساز باید مورد توجه و کنترل قرار گیرد( Faramarzi et al 2005 ). در بررسی کیفی که انجمن تنظیم خانواده ایران در جنوب تهران انجام داد و نتایج آن تا حدودی با یافته های پژوهش حاضر مطابقت دارد، مشخص شد که ناآگاهی زن و مرد به ویژه زوج های جوان از حقوق و تکالیف خود در قبال یکدیگر، ناهماهنگی توقعات زن و شوهر، فقر، اعتیاد و عدم امنیت شغلی و اجتماعی از عوامل زمینه ساز خشونت خانگی بوده اند. در این بررسی براساس دیدگاه پاسخگویان، خشونت پذیری زن و قدرت طلبی مرد به طور سنتی جزو ارزش های مثبت تلقی می شود و به طور کلی خشونت علیه زنان مردود شناخته نمی شود. برای توجیه بیشتر خشونت نیز به برتری مردان استناد شده و گاه از متون فقهی و مذهبی هم استفاده می شود) پوررضا 1381(

زوج های تهرانی و صاحب نظران به برخی عوامل اقتصادی مساعد کننده خشونت خانگی علیه زنان از جمله عدم ثبات و ضعف اقتصادی و وجود فقر در جامعه، بیکاری مرد، سطح درآمد و رفاه خانواده اشاره کردند که در تخریب فضای زندگی خانوادگی و بروز خشونت علیه زنان تأثیر دارد. صاحب نظران در این مطالعه به نقش وابستگی مالی زن به همسر، تفاوت سحط اقتصادی خانواده های زوجین، عهده دار بودن سرپرستی مالی والدین، و وابستگان نزدیک توسط مرد یا زن هم اشاره داشتند. در مطالعه عزیزیان و همکارانش در سال 1382 عوامل اخلاقی- تربیتی در 2/ 79 درصد، دخالت خانواده همسر در 2/ 39 درصد، مشکلات اقتصادی در 2/ 54 درصد، مشکلات جنسی در 3/13 درصد و اختلاف فرهنگی و طبقاتی در 10 درصد موارد در بروز خشونت خانگی دخالت داشته اند (عزیزیان و همکاران 1382). همچنین سن زن و تحصیلات زن و مرد به عنوان عوامل تشدید کننده خشونت خانگی ذکر شده است. پژوهش دیگری در سال 1383 تأیید کننده این نکته می باشد که اعتیاد همسر، بالا بودن تعداد فرزندان و وضعیت ضعیف اقتصادی رابطه معنی داری با بروز خشونت خانگی علیه زنان دارد )احمدی و همکاران 1385(.

نتایج یک پژوهش انجام شده در غنا نشان داد که زنان مورد مطالعه، نقش های جنسیتی و هنجارهای سنتی مرتبط با جنسیت را به عنوان ریشه های فرهنگی و سنتی خشونت علیه زنان می دانند. آنان معتقدند که استقلال مالی تنها وابستگی اقتصادی زنان را به همسران خود کاهش می دهد ولی منجر به کاهش وقوع خشونت علیه آنان نخواهد شد (Amoakohene 2004).

این مساله در پژوهش انجام شده در کشور فیلیپین نیز به شکلی دیگر تأیید شد. در آن مطالعه مشخص شد که شغل و درآمد نسبی زنان نمی تواند مانع بروز خشونت توسط شریک زندگی شود. این مطالعه نحوه تعامل زن و مرد در تصمیم گیری های کوچک و بزرگ خانواده را بر وقوع خشونت مؤثر دانسته و بیان کرده است که وقتی زنان تلاش می کنند تا در تصمیم گیری های خانواده نقش غالب داشته باشند، بیشتر مورد خشونت قرار می گیرند و نکته دیگر این که در خانواده های با درآمد کم، در زوج های جوان، در بین زنانی که شوهران بیکار داشته و یا کمتر به کلیسا می رفتند، خشونت بیشتری رخ می دهد (Hindin and Adair 2002). در مطالعه ما نیز بر نقش اعتقادات مذهبی و عوامل اقتصادی بر بروز پدیده خشونت خانگی تأکید شده است.

در مطالعه ای که بر روی زنان روستایی نیجریه انجام شد مشخص گردید که زنان مورد مطالعه، نسبت به موضوع خشونت به دیده اغماض می نگرند و با رضایت و به عنوان یک هنجار فرهنگی و مذهبی با آن روبرو می شود. اکثر آنان به تأثیر خشونت همیرانشان برسلامت خود اعتراف داشتند ولی معتقد بودند که شوهر حق دارد زن را کنترل کند و زن باید در هر شرایطی از شوهر خود اطاعت نماید ( Ilika 2005 ). مطالعه سال 2000 که توسط Coker و همکارانش در کارولینای جنوبی نشان داد که اعتیاد به الکل و مواد مخدر قی ترین رابطه را با بروز خشونت داشته اند و ارتباط بین خشونت و الکل قوی تر از خشونت و مواد مخدر بوده استCoker  et al 2000). ).

در پژوهش ما نیز اعتیاد از عواملی بود که زنان و مردان و نیز صاحبنظران برای خشونت خانگی علیه زنان ذکر کردند. مصرف نوشابه های الکلی، داشتن شریک دیگر جنسی، نداشتن محرم راز، ترجیح زن برای داشتن فرزند پسر، نداشتن شریکی که از نظراقتصادی خانواده را حمایت کند. با این وجود رابطه معنی داری بین خشونت خانگی و سن زن ومرد، اشتغال، وضعیت مهاجرت، تفاوت سطح اقتصادی، رابطه زناشویی، مالکیت محل زندگی، شهری بودن، تحصیلات مرد، نگرش زن نسبت به خشونت یا درک او نسبت به نقش زن به دست نیامد. (Jewkes et al 2002)  در مطاله دیگری در اسپانیا عواملی نظیر جداشدن، طلاق و بیوه بودن زن، داشتن بیش از سه فرزند و عدم برخورداری از حمایت های اجتماعی در افزایش میزان انواع خشونت ها علیه زنان مؤثر دانسته شد و درآمئ ماهانه کمتر از 600 یورو نیز بروز انواع خشونت ها را مساعد می کرد. از طرف دیگر افزایش سن زن به عنوان یک عامل حفظتی در مقابل خشونت جسمی و روانی بود Ruiz-Perez et al 2006 ) ) در مطالعه ما نیز صاحب نظران معتقد بودند که گذر جامعه از وضعیت سنتی به مدرن، افزایش سطح تحصیلات و فعالیت های اجتماعی اقتصادی زنان در جامعه، ارتقای ارتباطات با سایر جوامع از طریق رسانه های جمعی، اینترنت و مسافرت، موجب تغییر نقش زن در خانواده و جامعه شده است و متأسفانه عدم تطابق کافی زنان و مردان با این تغییرات در بسیاری موارد نیز منجر به بروز مشکلات در خانواده گشته است.

جستجوی اطلاعات و تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که عوامل حقوقی و قانونی در ایران و سایر کشور ها، کمتر به صورت تفسیری مورد مطالعه قرار گرفته است، هر چند تضییع ارکان حقوقبشر به صورت کلی مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه پوررضا و همکاران در جامعه زنان جنوب تهران نشان داد  که بسیاری از زنان قربانی خشونت، آن را مسئله ای خصوصی می دانند و به مراجع ذی صلاح مراجعه نمی کنند. ضمن آنکه ناکارآیی، کاغذ بازی و روند طولانی و خسته کننده رسیدگی به شکایات  نیز موجب عدم مراجعه زنان به مراجع ذی صلاح می شود ( پور رضا 1381). مشابه چنین شرایطی در برخی از مطالعات انجام شده در سایر کشور ها نیز نمود یافته است و به طور کلی می توان گفت که به دلیل ذهنیت های فرهنگی، در بسیاری از کشور ها جنبه های حقوقی و قانونی به درستی و دقت و عمیق مورد توجه قرار نگرفته اند، به عنوان مثال در مطالعه انجام شده در غنا، تهاجم فیزیکی شوهر یک امر طبیعی تلقی می شود و اگر چه موجب خجالت و شرم اغلب زنان از بحث درباره آن است. حمله فیزیکی تنها در شرایطی که منجر به جراحت یا مرگ شود قابل پیگیری می باشد، ضمن آنکه تهاجم و سوء رفتار جنسی بین زوجین در فرهنگ این کشور، خارج از تعریف خشونت قرار می گیرد(Amoakohene 2004). ابهام موجود به صورتی است که عموم افراد جامعه، خشو.نت خانگی را به عنوان یک موضوع شخصی داخل خانه تلقی کرده و درنتیجه بامرتکبین جرم برخورد قانونی لازم صورت نمی گیرد. یافته های حاصل از مطالعه ما نیز نشان داد که عوامل قانونی و حقوقی هم در بروز خشونت خانگی علیه زنان تأثیر دارد. در قوانین موجور کشور ما، تعریف خشونت خانگی شوهر علیه زن و مصادیق آن به روشنی مشخص نیست و این امر مهم ترین مانع قانونی و حقوقی برای پیشگیری و برخورد با این مسئله در جامعه ایران است. همچنین نارسائی و ابهام موجود در قوانین و نیز ضعف در اجرای آنها، زمینه ساز بروز نگرانی های جسمی و روانی برای زنان گشته و از سوی دیگر نداشتن سیستم جامع ثبت اطلاعات و آمار مربوط به قربانیان خشونت خانگی و فقدان حمایتهای قانونی و عدم دسترسی زنان به مکان های امن در شرایط اضطراری را می توان از دیگر موانع کنترل مشکل بروز خشونت در جامعه دانست.

صاحب نظران در این مطالعه وجود بیماری های ژنتیک و روانی و یز مصرف مواد مختلف شیمیایی و دارویی را نیز از جمله عوامل پزشکی زمینه ساز خشونت خانگی برشمردند. نتایج تحقیق میرزایی و همکاران در سال 1379 با نتایج این تحقیق در زمینه تأثیر عواملی مانند بیماری های جسمی ناتوان کننده و بیماری های روانی از یکسو و مصرف مواد مخدر در نردان از سوی دیگر همسو است ( میرزایی و همکاران 1379 ). در مطالعه طاهری در شهرستان خدابنده، 25 درصد همسران قربانیان خشونت، دچار اختلال رفتاری و روانی نظیر افکار پارانوئیدی، عصبانیت شدید و نیز 26 درصد دارای سابقه کفری بوده اند، و 23 درصد آنان نیز معتاد بوده اند( طاهری و همکاران  (1379 در مطالعه ما راهکارهای ارائه شده توسط صاحب نظران و زوج های تهرانی در سه قسمت راهکارهای آموزشی، قانونی و حمایتی طبقه بندی شد که به نظر صاحب نظران برای تحقق اهداف و پیشگیری و کنترل خشونت، کاربرداین راهکارها باید در هر دو بخش دولتی و غیر دولتی مورد توجه و پیگیری قرار گیرد. در اصول3،10،20،21 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عدالت بین زن و مرد یکسان در حمایت قانون بوده و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. همچنین بر تآمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون، و فراهم نمودن زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او و ایجاد دادگاه صاح برای حفظ کیان و بقای خانواده تأکید شده است و قوانین و مقررات و برنامه ریزی ها باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد. در این راستا لازم است مراکز دولتی فعال در امور زنان در شورای عالی انقلاب فرهنگی، دفتر امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری و دفاتر امور زنان در قوه قضاییه و دستگاه های اجرایی نظیر وزارت کشور و وزارت بهداشت و درمان با تدوین سیایت ها و برنامه های هدفمند در جهت کنترل و به حداقل رساندن موارد خشونت خانگی علیه زنان اقدام نموده و بر اجرای بهینه آنها نظارت نمایند.

از راهکارهای پیشنهادی پژوهش حاضر، راهکارهای آموزشی ( مشتمل بر محتوای و روش آموزشی ) با هدف ارتقای سطح آگاهی افراد جامعه و همچنین آموزش کادر پزشکی، قضایی و مددکاری بود. این واقعیت مورد تأکید قرار گرفت که زنان و مردان جامعه باید به نوعی آموزش ببینند که قادر باشند میان فرهنگ صحیح و بالنده ملی و مذهبی و سنت های غلط جاری زمینه ساز خشونت و صدمات جسمی و روحی تفاوت قایل شوند. آموزش و آگاه سازی زنان و مردان مهمترین گام در پیشگیری و کاهش موارد خشونت علیه زنان است. یک برنامه آموزشی موفق باید جمعیت های زنان ، مردان، کودکان و کل جامعه را در بر گیرد.  Hyman et al 2000 )  ). هدف اصلی برنامه های آموزشی در مدارس ایجاد نگرش صحیح نسبت به جنس مخالف در دانش آموزان و پرهیز از خشونت و کسب مهارت در حل مشکلات رفتاری در خانواده است. این آموزش ها می تواند حتی تا سطوح بالاتر در دبیرستان و دانشگاه نیز ادامه یابد و آگاهی وسیع تری را در مورد عوامل خطر سوء رفتار علیه زنان در جامعه ایجاد نموده و شراط لازم برای قطع چرخه معیوب خشونت را فراهم نماید.

از آنجا که ریشه بی ارزش شماری زنان از عقاید نادرست مذهبی و فرهنگی منشاء می گیرد، لذا در ایران مراکز دینی و رهبران مذهبی موقعیت های منسبی در آگاهی سازی جامعه و تغییر هنجارهای عامه مردم در رابطه با خشونت در اختیار دارند که باید به نحو احسن از آنها استفاده نمود، ضمن آنکه مراکز مذهبی در سایر کشورها نیز نقش بسیار مهمی را ایفا می نمایند(Hyman et al 2000). راهکارهای قانونی و حمایتی از دیگر پیشنهاد های صاحب نظران جهت پیشگیری و کنترل خشونت خانگی علیه زنان بود. با توجه به اینکه یکی از مشکلات عمده در جهت مقابله با این معضل عدم مراجعه قربانیان خشونت خانگی به مرکز قانونی و حمایتی و مطالعه احمدی و همکاران نیز در سال 1385 نشان داد که 5/ 86 درصد از زنان مورد مطالعه در مقابل این واقعه سکوت می کردند و تنها 9 درصد به مراکز مشاوره، 9 درصد به مراکز قانونی، و 6 درصد به پزشک مراجعه می نمودند، به نظر می رسد از مهمترین علل آن وجود برخی نواقص در نظام قضایی و انتظامی و سیستم های مددکاری و حمایتی از اینگونه افراد باشد. بنابراین ضروری است که انکانات و خدمات متناسب با شرایط و نیاز قربانیان در سیستم قضایی و انتظامی تدارک و خدمات مددکاری و بهداشتی تخصص در سطح مراکز دولتی و خصوصی تأمین گردد و امکان دسترسی زنان به این مراکز از طریق اعلام عمومی و آگاه ساختن آنها فراهم گردد.

اولین نیاز در زمینه برنامه ریزی مطلوب جهت حمایت از زنان آسیب پذیر و قربانیان خشونت، جمع آوری اطلاعات لازم از طریق ایجاد پایگاه های اطلاعاتی و سیستم ثبت موارد خشونت می باشد. به منظور تسهیل فرآیند ثبت اطلاعات، ضروری است از نظر قانونی، امکان ثبت موارد در مراکز درمانی و مراکز نیروی اتظامی و پلیس همزمان فراهم شود. در این مسیر باید هماهنگی های قانونی لازم میان مراکز بهداشتی درمانی، مراکز مددکاری اجتماعی و سیستم قضایی و پلیس به عمل آید.

همانگونه که صاحب نظران در این پژوهش بیان کردند رفع ابهامات قانونی در چهار چوب مسایل مرتبط با خشونت خانگی در سطح وسیعی در کشور مورد نیاز است. این موارد در بازنگری در تعریف خشونت خانگی در قانون، مصاذیق آن در عرصه های خصوصی و روابط بین زوجین و نیز در اجتماع آغاز شده  و مواردی مانند تعقیب قانونی مرتکبین خشونت و نیز اطلاع رسانی شفف آن برای جامعه را شامل می شود. اصلاح برخی قوانین حقوقی، رفع خلأهاب قانونی و تقویت ضمانت اجرایی قوانین موجود نیز از جمله مواردی بودند که مورد تأکید قرار گرفتند و انجام آن را نیازمن عزم ملی و سیاسی دانستند.  به نظر می رسد که با توجه به شرایط جسمی و روحی قربانیان خشونت، مناسب ترین روش حمایتی، اقدام در جهت حمایت پزشکی، قانونی و قضایی انها در یک مکان متمرکز و متناسب با شرایط زنان است، به نحوی که از مراجعه قربانی به کلانتری ها و مراکز انتظامی ( که اغلب محا حضور انواع مجرمین هستند)جلوگیری شده و رسیدگی به موارد انان نیز با سرعت بیشتر و خارج از نظام بوروکراسی قضای صورت پذیرد. این امر می تواند با مشارکت سازمان های غیر دولتی و مردمی تسهیل گردد. در این نوع مراکز باید برنامه ریزی هایی صورت گیرد که اولا زنان قربانی بتوانند با آرامش خاطر به آنها مراجعه نمایند و خدمات گوناگونی از جمله خدمات تخصصی درمانی، مشاوره حقوقی و قانونی، ایجاد سرپناه در صورت نیاز، و آموزش روش های مناسب جهت مواجهه و کنترل موقعیت های خشونت، در اختیار آنها به صورت متمرکز ارائه شودو بدیهی است در تأمین این مراکز باید به ساختار فرهنگی جامعه مربوطه و رعایت شرایط و بافت فرهنگی و بومی آن توجه گردد(Dipo-Sidibe et al 2006). از آنجا که در کشور ما نظام ارائه خدمات بهداشتی درمانی برای مراقبت های سلامت وجود دارد، با ادغام خدمات مشاوره و مددکاری مرتبط با پیشگیری و کنترل خشونت خانگی علیه زنان در برنامه های معمول این نظام، می توان انتظار داشت که نتایج مطلوبی عاید جامعه و بویژه زنان خشونت دیده یا در معرض خشونت گردد. بدیهی است که آموزش پزشکان و پرسنل بهداشتی درمانی شاغل در این مراکز و انجام فعالیت های غربالگری و درمان قربانیان خشونت بسیار مفید خواهد بود(Flitcraft 1995). از سوی دیگر باتوجه به وجود رابطین بهداشتی در نظام سلامت کشور، آموزش این افراد در جهت شناسایی قربانیان خشونت خانگی و هدایت آنها به مراکز حمایتی، می تواند در راستای کاهش صدمات روحی و جسمی قربانیان تا حد زیادی مثمرثمر واقع شود، ضمن آنکه در برخی از کشورهای دیگر نیز این مورد تجربه شده است( Hyman et al 2000).

--------------------------------

مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی

 



خشونت
خشونت
    • Reload بازآوری
    بزرگ یا کوچک بودن حروف اهمیت ندارد

اطلاعات تماس
آدرس مرکز: تهران - خیابان فلسطین شمالی، بالاتر از بلوار کشاورز، کوچه میرسرابی، پلاک 1، طبقه اول.
شماره تماس: 7- 88971606
ساعات تماس: همه روزه به غیر از جمعه ها و پنج‌شنبه‌ها و روزهای تعطیل از ساعت 8:30 الی 20
شماره فکس: 88963091
شماره مشاوره تلفنی:
9092301510 از شنبه تا چهارشنبه از ساعت 8:30 الی 16
ساعات تماس: شنبه تا چهارشنبه ساعت 8:30 الی 20

آدرس کانال تلگرامی مرکز مشاوره رها :  rahaclinic@

کلیه حقوق محفوظ و متعلق به مرکز مشاوره رها می باشد.
طراحی سایت - هاست : وب سپنتا