مرکز مشاوره رها:88971606
برای رسیدن به هر موفقیت فردی، ابتدا باید تغییری در باورهای خود ایجاد کرد.
کوچکترین اقدام، بهتر از بزرگترین تصمیم است.
بهترین راه برای پیش بینی آینده ات، ساختن آن است.
زندگیتان با شانس بهتر نمی شود بلکه با تغییر بهتر می شود....
با انکار وجود یک زخم، شما نمی توانید آن زخم را ترمیم کنید.
خشونت به شکلی که هرگز دیده نشد
چند سالی گذشته است، از آن هنگام که در جریان مشاوره تلفنی شکوههای زنی را شنیدم که برایم عجیب و تازه مینمود. راستش، آن موقع با نگاهی صددرصد برگرفته شده از مطالعات و تجربیاتم، تلاش کردم به او این باور را بدهم که وظیفهای مهمتر از مادر بودن ندارد.
این اعتقاد، بارها و بارها در سخنرانیها و آموزشهایم نیز به زبان آمد.
آن روزها با همه وجود باور داشتم زن در مقام مادر، هیچ وظیفهای مهمتر از بودن با کودک ندارد !!
این اعتقاد پر رنگ، از مطالعات وسواس گونه من در مورد دوران کودکی نشأت میگرفت. خوانده بودم، ریشه 72 نوع اختلال روانپزشکی زیر سن 2 سالگی است. خوانده بودم، کودک در فاصله سنی 0 تا 2 سالگی، جدایی از مادر را مساوی با مرگ او قلمداد میکند. و خواندم که غفلت به عنوان یکی از مصادیق کودک آزاری، ریشه دردناکترین نوع از انواع اختلالات روانپزشکی است و نه تنها خودم که بارها و بارها در درمانهایم، رد پا و سایه تلخ دوران کودکی را در اختلالات روانی- رفتاری مراجعین مشاهده کرده و رنج کشیدم. به نظرم خواندهها و تجربیات درمانیام، کافی بود تا بیندیشم " یا نباید مادر شد، یا اگر مادر شدی، باید با کودک بمانی!"
بیشک، پذیرفتن نقش والد برای هر زنی اضطراب بر انگیز و دلهره آور است، اما گویی باور کردن و کنار آمدن با این نقش برای زنان فعال اجتماعی نه تنها هراس، که تلخی و ناکامی به همراه خواهد داشت.
روزها و روزها، سئوالی در ذهنم تکرار میشد و آن اینکه، چرا زنان فعال اجتماعی (به خصوص زنان امروز) از مادر شدن پرهیز کرده و عمیقاً نگران پذیرفتن این نقش هستند؟!
در جستجوی پاسخ، مدتی به پرس و جوی علمی در میان زنان فعالی که فرزند داشتند، پرداختم و به راحتی از میان گفتههای پراکندهشان، پاسخ سئوالاتم را یافتم.
درد مشترک آنها، از خشونتی پنهان سخن میگفت و آن اینکه ظاهراً به ماجرای جرم دوم بودن زن، جرم مادر بودن نیز افزوده شده است.
جرم دوم بودن هنوز بر جای مانده است که محکومیتی دیگر برای این دومی، به جرم مادر بودن صادر میشود، با این تفاوت که این محکومیت اخیر، خود سرآغاز خشونتهایی از جنس کودک آزاری خواهد بود.
سالیانی دور به این باور رسانده بودنمان که از آنجا که زن هستی و ضعیف، جایی در فعالیتها و مشاغل اجتماعی نداری!!
داشتم این باور را به دست فراموشی میسپردم که تلاش برای پذیرش یک باور جدید آغاز شد و من باور کردم اگر مادر شدم، جایی در فعالیتهای اجتماعی نخواهم داشت.
ظاهراً، جرم زن بودن پایان ندارد و هر با شکلی جدید به خود میگیرد.
از بسیاری از زنان نمونه پژوهشم، شنیدم به محض اینکه همکاران و مدیرانشان متوجه شدند بار دارند، با کوهی از اضطرابهای جدید مواجه گشتهاند و گاه حتی در همان اوایل بارداری، نیرویی جایگزینشان شده است!
برخی دیگر عنوان میکردند که توسط هیچ کس برای سپردن کار جدی گرفته نمیشدیم. زنی میگفت به محض مواجهه با این دست واکنشها تصمیم گرفتم کودکم را سقط کنم و زنی دیگر با شروع کنار زده شدنش از عرصه اجتماع به جرم مادر شدن، عمیقاً افسرده شده بود.
جالب است این توجیه همگان که باید مراعات زن حامله را کرد (نمیتوانم بفهمم در این شرایط طرد و پرت کردنش به بیرون فعالیتهای اجتماعی چگونه مراقبتی است؟!) آری، در این دست مراعاتهای عامیانه جسم و جنینش را می پاییم تا مبادا آسیبی ببیند اما گویی این بار هم چون همیشه آسیبهای روانی را به راحتی نادیده گرفته و توجیه میکنیم. در جریان این به اصطلاح مواظبتها به زن احساسات کشندهای دال بر ناتوانی، ضعف و ناکامیهای شغلی- تحصیلی هدیه میکنیم.
گاه با او چنان رفتار میکنیم که گویی قرار است تا ابد بایگانی شود. عجیب و شگفت انگیز اینکه عوامانه حتی حق تفکر، اندیشیدن، تصمیم گیری و برنامه ریزی را از او میگیریم مبادا آسیبی ببیند غیر قابل جبران!!!
در این هیاهوی محروم شدن، شاید کمتر کسی بتواند عمق اضطرابهایی را که این مادر نوپا تحمل خواهد کرد، تصور کند.
از همین ثانیه هاست که به تدریج کودک آزاری آغاز خواهد شد.
بیشک زنانی که تا قبل از مادر شدن به عنوان صاحبان اندیشه در برنامه ریزیها و فعالیتهای اجتماعی مشارکت داشتهاند، چنانچه به علت مادر شدن از فعال اجتماعی بودن محروم شوند، به تدریج علاوه بر
اضطرابها و تنشهایی که در این دوران به علت اینگونه بازخوردها تحمل خواهند کرد، ناخودآگاه آمادگی خود را برای والد شدن از دست خواهند داد و با احساسی غریب نسبت به کودک، از او که ظاهراًٍ تنها دلیل محرومیتهای اجتماعی آنان به نظر میرسد، خسته و کلافه شده و پس از زایمان مستعد افسردگی پس از زایمان خواهند شد.
تحقیقات گواه بر آن است که کودکان مادران افسرده با تجربه احساس عدم پذیرش توسط مادر به علت وجود هذیان انتساب مستعد ابتلاء به اختلالات روانپزشکی در بزرگسالی خواهند بود. از سویی گروه دیگری از مادران که در صددند اثبات کنند هیچ تغییری در شرایط آنان به وجود نیامده و آنان همچنان پویا و توانمندند، در دوران بارداری، خود و کودک را تحت فشارهای مختلف جسمی- روانی قرار داده و غالباً بلافاصله پس از زایمان کودک بیچاره را به پرستار یا مهد سپرده و راهی اجتماع میشوند و اینگونه است که کودک آزاری از جنس غفلت، آغاز میگردد.
به راستی چه باید کرد؟
میتوانم باز از همان توصیههای ناچارانه همیشگیام به زنان آسیب دیده و خشونت دیده استفاده کنم و بگویم، نقشهای جنسیتیتان را با افتخار و آغوش باز پذیرا باشید. یا باز هم مطابق تکه کلام قانع کننده بزرگترها بگویم، نمیشود که بدون اولاد ماند، پس تحمل کنید و مادر شوید و باز هم همان مکانیسم همیشگی تحمل!!!
با خود گفتم تفکرات ما زاییده تربیتهای خانوادگی و اجتماعی ماست و تا والدین ما اینگونه اندیشیدهاند که زن، جایش در خانه است و مهمترین وظیفهاش همسرداری و کودک داری است....
ظاهراً چارهای جز تسلیم نیست، ما هم تسلیم میشویم و خشونتهایی از این دست پنهان را به نظاره خواهیم نشست. بدین امید که روزی فرزندانی با تفکراتی متفاوت تربیت کنیم، شاید آنان بتوانند میان والد شدن و اجتماعی بودن تفاهمی برقرار کنند.
--------------------------------------------------
لیلا بهنام